۱۳۹۲ بهمن ۱۰, پنجشنبه

یک سند افشاگرانه


یک سند افشاگرانه

 (وینستون چرچیل واستفاده ازسلاح شیمیایی علیه بلشویکهای شوروی در 1919)


آنچه می خوانید افسانه نیست، حقیقت است. حقیقتی در بکاربردن گازسمی توسط امپریالیست انگلیس علیه بلشویکهای شوروی، بلشویکهایی که با رهبری انقلاب کبیر اکتبرسوسیالیستی، جهان سرمایه داری وامپریالیستی را به وحشت مرگ انداخته ورهایی میلیونها کارگر ودهقان زحمتکش را به ارمغان آوردند. سندی انکار ناپذیردرافشای آدمخواران جنگ افروز ومتجاوز وداغ ننگی بر پیشانی مدافعین دروغین حقوق بشر.

پیروزیهای قطعی انقلاب اکتبر وحکومت جوان شوروی منظره بین المللی را دگرگون ساخت.امید امپریالیسم به پیروزی ضد انقلابیون داخلی بر آورده نشد.لشکرکشی چهارده دولت امپریالیستی وسرمایه داری علیه جمهوری جوان و بنیان کن شوروی بی نتیجه ماند.ارتشهای متجاوز خارجی درجنگ با نیروی انقلابی ارتش سرخ یکی پس از دیگری شکست میخوردند و این شکستها  آنها را به جنون وامیداشت. برای مبارزه با نخستین کشور سوسیالیستی نقشه های طولانی وتوسل به هر سلاح مرگباری لازم می آمد.دراین میان امپریالیست خون آشام انگلیس، سرکرده امپریالیستهای جهانی حتی از پاشاندن گازسمی برفراز کشور جوان شوراها برای به زانودرآوردن بلشویکها دریغ ننمود.بکاربردن سلاح شیمیایی علیه بلشویکها در 1919 نه تنها تا کنون محکوم نگردیده است حتا اقدامی" بشردوستانه" برای درهم شکستن انقلاب شوروی وبر انداختن حکومت جوان سوسیالیستی توحیه میگردید وهمچنان میگردد وتوسط ماشین شستشوی مغزی رسانه های امپریالیستی به خورد افکارعمومی داده میشود. بربریت وجنایت ضد بشری که تا به امروز ادامه داشته ودرویتنام ولائوس وعراق وافغانستان ویوگسلاوی وسوریه....به اجرا درآمده است.همه این جنایات ضد بشری باید با ترفند دمکراسی وحقوق بشر توجیه گردند تا نظام سرمایه داری و امپریالیستی با وجدانی آسوده به استثماروچپاول وغارت و نهر خونش ادامه دهد.

حال با این مقدمه کوتاه می پردازیم به کتابی که اخیرا توسط تاریخ شناس انگلیسی، "جیلس میلتون-Giles Milton " تحت عنوان "رولت روسی Russian  Roulette- " انتشار یافته و از اقدامات تجاوز کارانه امپریالیست انگلیس برای خفه کردن انقلاب روسیه پرده برمی دارد وبه شرح آن می پردازد .اقدامات جنایتکارانه ای که ازتجاوز مستقیم گرفته تا گسیل داشتن صدها جاسوس وعملیات خرابکارانه درخاک روسیه که سرانجام با شکست روبروگردید وبا مقاومت قهرمانانه بلشویکها درهم شکسته شد.

"جیلس میلتون" درمورد کتاب اخیرش ازعلاقه عمیق نخست وزیر بریتانیا وینستون چرچیل به تولید سلاح شیمیایی برای درهم کوبیدن دشمنان سخن می گوید. انگلیس درهمین دوره اززمان است که به تولید مخفیانه سلاح شیمیایی "ام-دوایس M Device - " می پردازد وچرچیل موافقت کامل خود را از بکاربردن این گاز سمی علیه بلشویکها اعلام داشت.نویسنده در همین مورد در مصاحبه خود با روزنامه بریتانیایی" تلگراف" می گوید:

"بیش از 50 هزار نارنجک آلوده به این گاز توسط هواپیما ههای جنگنده  بریتانیا برفراز پایگاههای ارتش سرخ، روستا ها ومناطق تحت کنترل بلشویکها درشمال روسیه پرتاب شد واین گاز درسایر نقاط  تحت اشغال امپراطوری بریتانیا نیز بکارگفته شد."

نویسنده درمصاحبه ای با همین روزنامه به افشای وینستون چرچیل که فرمان استفاده از سلاح شیمیایی علیه شورشیان شمال هندوستان را صادرنمود، می پردازد و به سندی اشاره میکند که چرچیل شخصا طبق ارسال نامه ای به دفتر ویژه قیمومت هند درلندن می نویسد:

" ما باید ازگاز علیه قبایل شورشی درشمال غربی هند استفاده  کرده و آنها را  نابود کنیم." چرچیل دراین نامه بیشرمانه می نویسد " که من حقیقتا دلیل این تردید درعدم بکاربردن گاز را نمی فهمم".

"جی لس میلتون"، درادامه مصاحبه اش با "تلگراف" می گوید:

"بریتانیائیها دراین مورد سکوت پیشه می کنند ومی خواهند با بیان اینکه تعداد قربانیان بسیار محدود بوده، سرش را هم بیآورند. اما واقعیت ازنگاه روسها چیز دیگری است. یکی از سربازان روسی خبر ازمرگ 50تن از رفقایش را میدهد. آمار دقیقی دردست نیست که چه تعدادی دراثر حمله شیمیایی جان باختند، لیکن واقعیت این است که هزاران نارنجک آلوده به گاز به سوی روستا های شوروی پرتاب شد. بکارگیری اینهمه سلاح شیمیایی جز استفراغ خونی وبیهوشی ومرگ وناله قابل تصورنیست. مدیر شرکت تولید گاز" ام- دوایس"، "کیت پرایسSir Keith Price - " براین نظر بود که " با تولید چنین سلاح شیمیایی علیه بلشویکها امکان سقوط دولت شوراها فراهم میشد".

روزنامه گاردین درهمین مورد می نویسد که در27 اوت 1919 شماری از روستا های روسیه مورد حمله گازی قرارگرفتند وسربازان درحال فرار دریک فضای مه آلود سبز رنگ گازی  وصحنه هایی از خون واستفراغ وبیهوشی مشاهده شده اند. حملات گازی در ماه سپتامبر هم ادامه داشت.  پس از آنکه گاز های سمی بطور محسوس فروکش میکردتد سربازان بریتانیائی و روسیه سفید با ماسک ضد گاز وارد صحنه میشدند و بقیه سربازان بلشویک را مورد حمله قرار میدادند. سربازانی که جان سالم بدر برده بودند گفته اند که پس از پرتاب کپسول گازی بر روی قربانیان ، خون استفراغ میکردند ودچار بیهوشی میشدند.

در اواسط سپتامبر 1919 که  شکست امپریالیست انگلیس درجنگ قطعی شده بود تصمیم به خروج از روسیه میگیرد وازآنجا که برگرداندن تعداد زیادی از کپسول های باقی مانده را خطرناک ارزیابی نمود ، تصمیم میگیرد آنها را بدریا بریزد. این جنایتکاران ده ها هزار کپسول گاز را در دریای سفید خالی میکنند که هنوز در عمق 240 فوتی باقی مانده اند.

حمله وحشیانه با سلاح شیمیایی علیه بلشویکها توسط امپریالیست کهنه کار انگلیس که یکی از چهارده کشور متجاوز به کشورجوان شوراها بود سرانجام با شکست روبروگردید. امپریالیست جنایتکار انگلیس موفق نگشت حتا با توسل به سلاح ضد بشری شیمیایی بر اراده پولادین بلشویکها که از پرولتاریا وزحمتکشان و تمام خلقهای شوروی الهام می گرفتند ،چیره گردد. این خود یک بار دیگر این حقیقت را به اثبات می رساند که وقتی خلقی به پا می خیزد و دارای رهبری انقلابی و آنهم از نوع کمونیستی است، رهبری که با میلیونها مردم، مردمی که میل به آزادی ورهایی از قید سرمایه داری وامپریالیسم ونظام کهن دارد، آن خلق شکست ناپذیر است وبا هیچ سلاح وترفندی نمی توان آنرا بزانو در آورد.

این سند یک باردیگر نشان میدهد که امپریالیستها دراستفاده ازسلاح مرگبار شیمیایی برای رسیدن به اهداف جنایتکارانه وتجاوزکارانه شان ید طولانی دارند وحقوق بشر خواهی و صلحدوستی شان دروغی بیش نیست. صلح و آزادی واقعی فقط با دفن ونابودی سیستم سرمایه داری وامپریالیستی واستقرار سوسیالیسم ممکن است وجز این نیز نمی باشد.

 بدا به حال "چپ های نوینی" که ازامام زاده ابرقدرتهای غارتگر وجنگ افروز امپریالیستی انتظارمعجزه دارند .

*برای دریافت اطلاعات بیشتر درمورد فرمان چرچیل در بکاربردن سلاح شیمیایی در 1919 به لینک زیر مراجعه فرمائید.


 



نقل از توفان الکترونیکی شماره 91 نشریه الکترونیکی حزب کارایران بهمن ماه 1392
www.toufan.org
toufan@toufan.org

 

۱۳۹۲ بهمن ۶, یکشنبه

چند صباحی است که وزش شورانگیز توفان حقیقت آغاز شده و بتدریج همه لجنهای پاشیده «مورخان»، گماشتگان و مبلغان جاعل و جاهل سرمایه بر مزار و سیمای استالین، این اولین رهبر سازندگی سوسیالیستی در جهان را همراه با خود به زباله دانی تاریخ می برد؛ ابرهای تیره را از مقابل خورشید حقیقت کنار می زند و در زیر تابش آن، تمامی جعلیات، افترائات و افسانه پردازیهای اهریمنی استثمارگران اندک- اندک آب می شوند؛ حقایق تاریخی از زیر آوار دستگاه تبلیغاتی مخرب «غرب» سر برمی آورند.

نطق استالین بمناسبت مرگ لنین
در دومین کنگره شوراهای کل اتحاد شوروی
۲۶ ژانویه سال ۱۹۲۴ (۱)
بر گرفته از:
نشر اداره نشریات دولتی، مسکو سال ۱۹۴۶، جلد اول (شامل دو قسمت)
بازنویسی و تنظیم برای نشر: سپیده سرخ
ژانویه ۲۰۱۴
 
چند صباحی است که وزش شورانگیز توفان حقیقت آغاز شده و بتدریج همه لجنهای پاشیده «مورخان»، گماشتگان و مبلغان جاعل و جاهل سرمایه بر مزار و سیمای استالین، این اولین رهبر سازندگی سوسیالیستی در جهان را همراه با خود به زباله دانی تاریخ می برد؛ ابرهای تیره را از مقابل خورشید حقیقت کنار می زند و در زیر تابش آن، تمامی جعلیات، افترائات و افسانه پردازیهای اهریمنی استثمارگران اندک- اندک آب می شوند؛ حقایق تاریخی از زیر آوار دستگاه تبلیغاتی مخرب «غرب» سر برمی آورند.
استالین پرچم است. پرچم لغو مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و زمین؛ پرچم لغو استثمار و بهره کشی انسان از انسان؛ لغو بیکاری و بیخانمانی؛ لغو بی حقوقی کارگران و زحمتکشان؛ لغو طبقات انگلی جامعه و بطور کلی، حل تضاد آنتاگونیستی کار و سرمایه به نفع کار.
استالین ستیزی، سخیف ترین روش ابداعی ارتجاع بورژوازی برای پائین کشیدن پرچم آزادی پرولتاریای جهان از قید استثمار و بردگی است. این واقعیت را دریابیم؛ گذشته پرافتخار جنبش کمونیستی جهان را فراگیریم؛ تجربیات گرانبهای آن را بیاموزیم و از آن چراغی برای آینده بسازیم.
                                                                             ا. م. شیری
نطق استالین بمناسبت مرگ لنین
در دومین کنگره شوراهای کل اتحاد شوروی
۲۶ ژانویه سال ۱۹۲۴ (۱)
بر گرفته از:
نشر اداره نشریات دولتی، مسکو سال ۱۹۴۶، جلد اول (شامل دو قسمت)
بازنویسی و تنظیم برای نشر: سپیده سرخ
ژانویه ۲۰۱۴
رفقا! ما کمونیست ها مردمی از سرشت ویژه ایم. ما از مصالح خاصی برش یافته ایم. کسانی هستیم که سپاه سردار بزرگ پرولتاریا، سپاه رفیق لنین را تشکیل میدهیم. هیچ افتخاری بالاتر از تعلق به این سپاه نیست. هیچ افتخاری بالاتر از داشتن نام عضویت حزبی که بنیادگذار و رهبر آن رفیق لنین است، نمی باشد. همه کس را تاب تحمل مصائب و توفانهای مربوط بعضویت این حزب نیست. فرزندان طبقه کارگر، فرزندان نیاز و مبارزه، فرزندان حرمانهای بی پایان و مساعی قهرمانانه- اینها هستند آن کسانی که مقدم بر همه باید اعضای چنین حزبی باشند. باین علت است که حزب لنینیستها، حزب کمونیستها در عین حال حزب طبقه کارگر نامیده میشود.
 
هنگامیکه رفیق لنین ما را ترک میکرد، بما وصیت کرد که نام بزرگ عضویت حزب را بلند و پاکیزه نگاه داریم. سوگند یاد میکنیم بتو، رفیق لنین، که ما این وصیت تورا با شرافت انجام خواهیم داد!...
 
۲۵ سال تمام رفیق لنین از حزب ما  پرستاری کرد و آنرا محکم ترین و آبدیده ترین حزب کارگری دنیا ببار آورد. ضربات تزاریسم و دژخیمان وی، سبعیت بورژوازی و ملاکان، حملات مسلحانه کلچاک و دنیکن، مداخله مسلحانه انگلیس و فرانسه، دروغ و افترای مطبوعات یک سر و صد زبان بورژوازی- تمام این  کژدمهای موذی در خلال یکربع قرن لاینقطع بر سر حزب ما میریختند. ولی حزب ما همچون صخره ای بر جای ایستاده، ضربات بیشمار دشمنان را دفع و طبقه کارگر را بجلو، بسوی پیروزی میبرد. وحدت و همپیوستگی صفوف خود را حزب ما در نبردهای شدید آب داده و مستحکم نموده است. با یگانگی و همپیوستگی است که حزب بر دشمنان طبقه کارگر غالب آمد.
 
هنگامیکه رفیق لنین مارا ترک میکرد، بما وصیت کرد که یگانگی حزب را مانند مردمک چشم حفظ کنیم. سوگند یاد میکنیم بتو، که این وصیت تو را هم با شرافت انجام خواهیم داد٬!..
 
طبقه کارگر سرنوشت سخت و تحمل ناپذیری دارد. مصائب رنجبران دردناک و طاقت فرساست. بردگان و برده داران، سرف ها و سرف داران، دهقانان و ملاکان، کارگران و سرمایه داران،‌ ستمکشان و ستمگران،- بنای جهان از قرنها پیش بدین وضع بوده و بدین وضع هم اکنون در اکثریت قاطع کشورها باقی مانده است. رنجبران در خلال قرنها دهها و صد ها بار تلاش کرده اند تا پشت خود را از زیر فشار ستمگران خلاص نموده و صاحب اختیار وضع خویش گردند. ولی هر باره منکوب و بدنام، محبور به عقب نشینی شده اند. در حالی که رنج خواری و ذلت و کین و حسرت را در دل خود جای داده، دیده  به آسمان نامعلومی که امیدوار بودند وسیله نجاتی از آنجا بیابند، دوخته اند. زنجیرهای بردگی همواره دست نخورده می ماند یا اینکه زنجیرهای کهن بزنجیر های نوین بدل میگشت که بهمان اندازه طاقت فرسا و ذلت بار بود. فقط در کشور ما بود که ستمدیدگان و توده های از پای در آمده رنجبر موفق شدند بار سیادت ملاکان و سرمایه داران را از دوش خود براندازند و سیادت کارگران و دهقانان را جاینشین آن نمایند. شما میدانید، مبارزه عظیم را رفیق لینین و حزب او رهبری کرد. عظمت لنین قبل از همه در همین است که با ایجاد جمهوری شوراها، عملا به توده های ستمکش تمام جهان نشان داد که امید نجات از بین نرفته است، که سیادت ملاکان و سرمایه داران را بقائی نیست، که سلطنت کار را میتوان  با نیروی خود رنجبران بوجود آورد، که سلطنت کار را باید در زمین بوجود آورد نه در آسمان. بدینوسیله او آتش امید و آزادی را در قلب کارگران و دهقانان تمام جهان بر افروخت. این حقیقت که نام لنین برای توده های رنجبر و استثمارشونده محبوبترین نامهاست، از همین جا سرچشمه میگیرد.
 
هنگامیکه رفیق لنین مارا ترک میکرد، بما وصیت کرد که دیکتاتوری پرولتاریا را حفظ کرده و مستحکم سازیم، سوگند یاد میکنیم بتو، رفیق لنین، که از نیروی خود دریع نخواهیم داشت تا این وصیت تو را هم با شرافت انجام دهیم!...
 
دیکتاتوری پرولتاریا در کشور ما بر اساس اتحاد کارگران و دهقانان بوجود آمد. این اولین پایه اساسی جمهوری شوراهاست. بدون وجود این اتحاد، ممکن نبود کارگران و دهقانان به پیروزی بر سرمایه داران و ملاکان نائل گردند. بدون پشتیبانی دهقانان، کارگران نمیتوانستند سرمایه داران را مغلوب سازند، بدون رهبری از طرف کارگران، دهقانان نمیتوانستد ملاکان را مغلوب کنند. تمام تاریخ جنگ داخلی کشور ما گواه این حقیقت است. ولی به پایان مبارزه برای تحکیم جمهوری شوراها هنوز خیلی مانده است، - این مبارزه فقط شکل جدیدی بخود گرفته است. سابقا اتحاد کارگران و دهقانان شکل اتحاد نظامی داشت، زیرا این اتحاد علیه کلچاک و دنیکین متوجه بود. اکنون اتحاد کارگران و دهقانان باید شکل همکاری اقتصادی بین شهر و ده، بین کارگران و دهقانان را بخود بگیرد، زیرا این اتحاد علیه تاجر و کولاک متوجه است، و هدف آن تامین متقابل کلیه حوائج دهقانان و کارگران می باشد. شما میدانید که هیچکس بقدر رفیق لنین در اجرای این وظیفه پافشاری نمیکرد.
 
هنگایکه رفیق لنین مارا ترک میکرد، بما وصیت کرد که با تمام قوا اتحاد کارگران و دهقانان را مستحکم سازیم. سوگند یاد میکنیم بتو، رفیق لنین، که این وصیت تورا هم با شرافت انجام خواهیم داد!...
 
دومین پایه جمهوری شوراها اتحاد زحمتکشان ملیتهای کشور ماست. روسها و اوکرائینی ها، باشقیرها و بلوروسها، گرجی ها و آذربایجانی ها، ارمنی ها و داغستانی ها، تاتارها و قرقیزها، ازبک ها و ترکمن ها،- همه آنها بطور یکسان به تحکیم دیکتاتوری پرولتاریا علاقمند هستند،. نه تنها دیکتاتوری پرولتاریا این ملت ها را از زنجیر و ظلم خلاص میکند، بلکه این ملتها نیز با صداقت و صمیمیت بیدریع خود نسبت به جمهوری شورا ها، با آمادگی خود برای جانفشانی در راه آن، جمهوری شوراهای ما را از دسائس و دستبرد دشمنان طبقه کارگر در امان نگاه میدارند. باین علت است که رفیق لنین لزوم اتحاد دواطلبنه ملتهای کشور ما، لزوم همکاری برادرانه آنها را در قالب اتحاد جمهوریها بطور خستگی ناپذیری بما گوشزد میکرد.
 
 هنگامیکه رفیق لنین مارا ترک میکرد، بما وصیت کرد که اتحاد جمهوریها را مستحکم کنیم و بسط دهیم. سوگند یاد میکنیم بتو، رفیق لنین، که این وصیت تو را هم با شرافت انجام خواهیم داد!...
 
سومین پایه دیکتاتوری پرولتاریا، ارتش سرخ و نیروی دریائی سرخ ما میباشند. لنین بارها بما میگفت که تنفسی که ما از کشورهای سرمایه داری بدست آورده ایم، ممکن است کوتاه مدت باشد. لنین بارها بما خاطر نشان میکرد که تحکیم ارتش سرخ و بهبود وضع آن یکی از مهمترین تکالیف حزب ما میباشد و حوادث مربوط به اتمام حجت کردن و بحران آلمان (۲یک بار دیگر ثابت کرد که باز هم مانند همیشه حق به جانب لنین بود. پس سوگند یاد کنیم رفقا، که ما از نیروی خود برای تحکیم ارتش سرخ و نیروی دریائی سرخ خود دریع نخواهیم داشت.
کشور ما که در اقیانوس دولتهای بورژوازی احاطه شده همچون صخره عظیمی بر پای ایستاده است. امواج از پی امواج روی آن غلطیده بغرق شدن و سائیده شدنش تهدید مینماید. ولی این صخره همچنان خلل ناپذیر بر جای مانده است. نیروی آن در چیست؟ نیروی آن تنها در این نیست که کشور ما بر اتحاد کارگران و دهقانان استوار است و تجسمی است از اتحاد ملیتهای آزاد و دست نیرومند ارتش سرخ از آن دفاع مینماید. نیروی کشور ما، استحکام آن و استواری آن در این است که در قلوب کارگران و دهقانان تمام جهان حس همدردی ژرف و پشتیبانی خلل ناپذیری نسبت به آن وجود دارد. کارگران و دهقانان تمام جهان میخواهند جمهوری شوراها را بمثابه تیری که از دست صائب رفیق لنین بسوی اردوگاه دشمنان رها شده است، بمثابه تکیه گاه امیدواریهای خود برای خلاصی از زیر بار ظلم و استثمار و بمثابه رهنمای صحیحی که راه خلاصی را به آنان نشان می دهد- حفظ نمایند. آنها میخواهند آنرا حفظ نمایند و نخواهند گذارد که ملاکان و سرمایه داران منهدمش سازند. نیروی ما در این است. نیروی زحمتکشان تمام جهان در این است. و ضعف بوژوازی تمام جهان نیز در همین است.
لنین هیچگاه بجمهوری شوراها بمنزله کمال مطلوب نگاه نمیکرد. او همیشه آنرا بمنزله حلقه ضروری برای تسهیل پیروزی رنجبران تمام جهان بر سرمایه مینگریست. لنین میدانست که فقط اینگونه فهم مطلب است که نه تنها از نقطه نظر بین المللی، بلکه از نقطه نظر بقاء‌ خود جمهوری شوراها نیز صحیح میباشد. لنین میدانست که فقط بدینوسیله میتوان قلوب رنجبران تمام جهان را برای مبارزات قطعی در راه آزادی مشتعل نمود. باین علت بود که او- نابغه ترین پیشوایان نابغه پرولتاریا، در همان فردای دیکتاتوری پرولتاریا شالوده انترناسیونال کارگران را ریخت. باین علت بود که او، از بسط و تحکیم اتحاد رنجبران تمام جهان یعنی انترناسیونال کمونیست خستگی نداشت.
شما طی این روز ها دیدید که چگونه ده ها و صدها هزار زحمتکش بزیارت تابوت رفیق لنین می آمدند. پس از اندک زمانی شما خواهید دید که چگونه نمایندگان میلیونها  زحمتکش برای زیارت آرامگاه رفیق لنین خواهند آمد. میتوانید یقین داشته باشید که از پس این نمایندگان میلیونها، بعدها سیلی از نمایندگان ده ها و صدها میلیون نفر از تمام اکناف عالم رو آور خواهند شد تا گواهی دهند که لنین فقط پیشوای پرولتاریای روسیه، فقط پیشوای کارگران اروپا، فقط پیشوای خاور مستعمره نبوده بلکه  پیشوای زحمتکشان تمام کره ارض نیز بود.
 
هنگامیکه رفیق لنین مارا ترک میکرد، بما وصیت کرد که باصول بین الملل کمونیست وفادار باشیمسوگند یاد میکنیم بتو، رفیق لنین، که ما از جان خود دریع نخواهم داشت تا اینکه اتحاد رنجبران همه جهان یعنی انترناسیونال کمونیست را مستحکم سازیم و بسط دهیم!...
 
در تاریخ ۳۰ ژانویه سال ۱۹۲۴ در شماره ۲۳ روزنامه «پراودا» بچاپ رسیده است. ی. و. استالینجلد ۶، کلیات ص- ۴۶ تا ۵۱
_______________________________________
توضیحات
 (۱)- دومین کنگره شوراهای اتحاد شوروی- از تاریخ ۲۶ ژانویه تا دوم فوریه سال ۱۹۲۴ در مسکو جریان داشت. در نخستین جلسه کنگره که به یادبود و.ای. لنین اختصاص داشت، ی. و. استالین نطقی ایراد کرد و در آن از طرف حزب بلشویک سوگند با عظمتی یاد کرد که وصایای لنین بخاطر سپرده شده و عملی گردد. کنگره بمناسبت مرگ لنین بیانیه ای «خطاب به بشریت زحمتکش» صادر نمود و برای جاویدان کردن نام لنین تصمیم گرفت کلیات آثار لنین را چاپ و منتشر کند، نام پتروگراد را به لنینگراد تبدیل نماید، روز مرگ لنین را روز ماتم عمومی اعلام کند، در میدان سرخ شهر مسکو آرامگاهی برای لنین بنا نماید و در پایتختهای جمهوری های متحده و همچنین در لنینگراد مجسمه لنین نصب گردد. کنگره گزارش عملیات حکومت شوروی و مسائل مربوط به بودجه اتحاد شوروی و تاسیس بانک مرکزی کشاورزی را مورد بحث و مذاکره قرار داد.
۳۱ ژانویه کنگره نخستین قانون اساسی اتحاد شوروی را که تحت رهبری ی. و. استالین تدوین شده بود، تصویب نمود. کنگره کمیته اجرائیه مرکزی و شورای ملیت ها را انتخاب کرد. ی. و. استالین بعضویت شورای اتحاد انتخاب شد. ص - ۱
 (۲)- بحران آلمان- منظور بحران اقتصادی و سیاسی سال ۱۹۲۳ آلمان است. در آنموقع دامنه جنبش توده ئی انقلابی در کشور توسعه یافت و در نتیجه آن در ساکسون و تورینگ حکومت کارگری تشکیل شد و در هامبورگ قیام مسلحانه برپا گردید. بعد از سرکوب جنبش انقلابی در آلمان بر شدت ارتجاع بورژوازی در تمام اروپا و همچنین بر خطر هجوم مسلحانه جدیدی برضد جمهوری شوروی افزوده شد. ص- ۵

۱۳۹۲ بهمن ۴, جمعه


روح روحانی با نئولیبرالیسم عجین است
 
 
 روحانی در اجلاس داووس گفت :درهای اقتصاد ایران به روی جهان باز است و از کلاوس شواب و سرمایه‌گذاران جهانی برای سفر به ایران و آشنایی با فرهنگ ایرانیان دعوت به عمل آورد.روحانی توافقنامه هسته‌ای ژنو را پیش‌...درآمد توافقات کلان آینده عنوان کرد.....

حزب ما درمقالات تحلیلی اش بارها نوشته است که جناحی ازرژیم موافق برداشتن تحریمها به هر بهائی است وحتا بخشهایی از«جریانات چپ ایران»از آن حمایت میکنند. اما این اقدام هجوم سرمایه های امپریالیستی را به ایران تسهیل می کند و سیاست تعدیل اقتصادی را بر مبانی زیرین به نفع جهانی شدن سرمایه و سیاست نئولیبرالیسم تاچریسم تکمیل می کند. باید شرایط به نفع سود دهی حداکثر سرمایه های خارجی تغییر کند. یعنی یارانه ها به کلی حذف شوند، بهای مواد سوخت در بازار آزاد، به طور سرسام آور افزایش یابد. باید نیروی کار، به اسارت در آید و فقر و فلاکت برای تشدید درجه استثمار و تن دادن به هر درجه از فشار افزایش یابد، باید قوانین کار به نفع سرمایه داران و برده کردن کارگران، بدست مجلس شورای جمهوری اسلامی تغییر کرده تا شرایط برده داری سودآور بر شالوده فقر و بدبختی ملت فراهم گردد، باید سیاست خصوصی سازیهای بی حد و حصر، خصوصی سازی منابع اولیه و نفت و گاز، فاضلاب و برق و آب، شرکتهای هوائی و دریائی، با خصوصی سازی بنای صنایع زیر بنائی، با تلفیق سرمایه های سرمایه داران ایرانی با ابرشرکتهای امپریالیستی برای غارت بی در و پیکر ایران، کامل شود. باید ملاحظات زیست محیطی بدور افکنده شود و دولت کارگزار بر نظم درون کارخانه ها حراست کند. باید تحصیل، پولی و خصوصی شود و فقط فرزندان آقازاده ها حق استفاده از ثروتهای طبیعی ایران را داشته باشند و... تا ایران به دامن "جامعه جهانی" !!؟؟ بازگردد. به زبان غیر دیپلماتیک تا ایران توی بغل امپریالیسم جای گیرد و به حلق آنها فرو رود.

امپریالیستها از هم اکنون با متن قراردادهای استعماری که تجارب آن را از غارت اندونزی، کره جنوبی، بنگالدش، هندوستان، میانمار، عربستان سعودی و امارات متحده عربی، عراق و... بدست آورده اند، در پای دروازه های ایران به صف ایستاده اند تا آنها را به ایران نیز تحمیل کنند و سیاست لیبرالیسم نئوکانی را در متن جهانی کردن سرمایه در ایران متحقق گردانند. این امر با رژیمی که بدون برنامه و دوراندیشی سیاسی، هراسان و بی نظم و کوربینانه در حال عقب نشینی "انقلابی" است، به راحتی بیشتری مقدور است. عاقبت رژیمی که به مردمش متکی نیست همین است که امروز شاهدیم وچاره ای جز به عهده گرفتن ژاندارمی امپریالیسم را برای حفظ نظام ارتجاعی اش نمی بیند.

توفان
سخن هفته
پنج شنبه 03 بهمن 1392
Facebook TOUFAN

فریبرز رئیس دانا: به شفای عاجل رضا شهابی برسید!

فریبرز رئیس دانا: به شفای عاجل رضا شهابی برسید!

نگرانی من، و هزاران نفر مانند من که از آنها اطلاع دارم، برای رضا شهابی بسیار جدی است. او سخت بیمار است.
بیماری او فشار مهره های گردن بر روی قسمت فوقانی نخاع او است. او یک بار تن به عمل جراحی داده؛ به لطف و یاری جراحان و کارکنان بیمارستان، نجات پیدا کرده است. اگر این همکاری نبود تهی دستی و بیماری دست به دست هم می دادند و این کارگر شریف و آگاه و عضو سندیکای شرکت واحد را از پای در می آوردند.
من شاهد بودم که او چگونه آرام آرام با تحمل رنج، دوره ی نقاهت را در زندان، بی برخورداری از خدمات پزشکی مورد نیاز، دراز کشیده در کف اتاق، تحمل می کرد. پس از مدتی بیماری او عود کرده است. پزشکان و جراح او به او دو توصیه ی اساسی کرده بود: کمی استراحت در فضای منزل تحت مراقبت ها و رسیدگی های ویژه ی پزشکی و پرستاری و دیگری اینکه چون ممکن است نیاز به جراحی دیگری داشته باشد، برای این کار آماده باشد. او مدتهاست با درد شدید ناحیه گردن و سرگیجه و عوارض و رنج آن روبرو است و انتظار جراحی یا استراحت مطلق برای مداوا را می کشد. وزنش کاهش یافته است، از حیث خُلقی، به زعم روحیه ی مقاومت که در او سراغ دارم، به هم ریخته است و وضع عمومی جسمانی اش روز به روز بدتر می شود.
پرونده های پزشکی و گواهی پزشکان به کنار، اما نتایج سلسله معاینه ها و عکس برداری ها و سایر معاینات پیشرفته تر که در اختیار توانگران است، اگر به عنوان حق ابتداییِ رضا هم در نظر گرفته شود، می تواند مسئولان زندان را متوجه وضع وخیم او بکند. او اکنون موجب نگرانی و ناراحتی گسترده ای در میان کارگرانی که با چنین اوضاعی آشنا هستند شده است.
افکار عمومی حق دارد بخواهد که به وضع ویژه ی وخامت بار یک نفر کارگرِ آزادیخواهِ زندانی رسیدگی شود. مسئولان زندان و قضایی تهران مجوزهای قانونی برای اعزام او به بیمارستان یا به منزل برای مرخصی و استراحت را دارند؛ با این وصف او هنوز در زندان عذاب می کشد.
درخواست من می تواند نماینده ی درخواست ده ها هزار نفر از کارگران و روشنفکران این سرزمین و خارج از کشور برای اقدام فوری برای رضا شهابی باشد، ضمن آنکه من نه نمایندگی ای گرفته ام و نه بطور رسمی بر درِ سازمانهای رسمی و مسئول روانه شده ام. نامه ی من همزمان برای آگاهی دوستان رضا و مردم نگران برای او و مسئولانی است که می توانند روحیه ی تنبیه خواهی را فدای خواست انسانی کنند، و آن هم برای کسی که باید در جامعه به جای مجازات مورد تشویق قرار گیرد زیرا از حقوق کارگران دفاع کرده است. درخواست من این نیست که فرصت بدهید تا دوستان و مردم آزادیخواه و عدالت جو و آگاه، پشتیبانی خود را از او اعلام کنند: روزی زمان این کار فرا می رسد؛ درخواست من این است که رضا شهابی را به بیمارستان یا برای مرخصی استعلاجی به منزلش بفرستید، پیش از آنکه واقعاً دیر شود.
2014-01-21