۱۳۹۱ شهریور ۹, پنجشنبه

  بمناسبت قتل عام تابستان و شهریور67
                                                                      مردم برای محاکمه مسببین این فاجعه در دادگاه خلق ایران بیتابی میکنند
                                                                                                                
                               
بیست وچهارمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی را پشت سر می گذاریم. در تابستان و شهریور 67، رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی به رهبری خمینی جلاد که پس از هشت سال جنگ خانمان سوز مجبور به سرکشیدن جام زهر گردید و رسماً شکست را پذیرفت، برای ارعاب و دوختن دهان مردم و تثبیت حاکمیت مافوق ارتجاعی خویش عفریت مرگ را بر بالای سر زندانیان به پرواز درآورد و با بیرحمی و شقاوتی غیرقابل توصیف هزاران انسان پر امید را در بیدادگاه اسلامی تیرباران و یا به دار آویخت. چنان حمام خونی به پا داشت که در تاریخ معاصر ایران کم نظیر است. رژیم بقای منحوس خویش را در پاکسازی زندانﻫﺎ از زندانیان سیاسی و سرکوب و ارعاب جامعه می دید و چنگال خونین خویش را بر گلوی مخالفین و همۀ آزادیخواهان فرو برد. خمینی خون آشام صریحاً فرمان داد:

» در تمام موارد فوق هر كس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حكمش اعدام است. سريعاً دشمنان اسلام را نابود كنيد، در مورد رسيدگى به وضع پروندهﻫﺎ در هر صورت كه حكم سريع تر انجام گردد همان مورد نظر است.« (نقل از جواب به سؤال پسر خمینی)

دراین کشتارشوم، رفقا مهدی مهرعلیان(هاشم)،حجت آلیان(کیومرث)،فرهاد مهری پاشاکی از اعضای رزمندۀ حزب کار ایران (توفان) نیز هم چون خیل عظیمی از مبارزین دیگربه شهادت رسیدند. این رفقا جان تسلیم کردند اما تسلیم نشدند.خاوران سند جنایت تمامی دست اندرکاران نظام جمهوری اسلامی است و اصلاح طلبان از قدرت رانده شده  که امروز در زندانی که خود دربنای آن نقش ایفا کردند، اسیرند و به پست وزارت خود در  دردستگاه ولایت فقیه خمینی همچنان افتخار میکنند نیز دستشان به خون آزادیخواهان آغشته است و باید حساب پس دهند. مردم ایران مسببین قتل عام زندانیان سیاسی تابستان و شهریور 67، کشتار و سربه نیست کردن مبارزین آزادیخواه از آغاز روی کارآمدن ارتجاع اسلامی، چه در کردستان، چه در دانشگاهﻫﺎﻯ ایران، چه در ترکمن صحرا و... را هرگز نخواهند بخشید و برای محاکمۀ کل نظام جمهوری اسلامی  در دادگاه خلق بیتابی می کنند.
در بیست وچهارمین سالگرد فاجعه تابستان و شهریور 67  یاد همه جانباختگان راه آزادی و عدالت اجتماعی را گرامی بداریم و آن را به سلاحی برای تشدید مبارزه و افشای بی امان رژیم اراذل و اوباش جمهوری اسلامی تبدیل کنیم.

در بیست و چهارمین سالگرد فاجعه تابستان وشهریور67 که میهن ما مورد تهدید وخطر تجاوز نظامی است و تحریمهای ضد بشری اقتصادی گلوی کارگران و زحمتکشان را میفشارد. باید هوشیار باشیم و اجازه ندهیم تا امپریالیست آمریکا و متحدینش از کشتار انقلابیون و مبارزین سیاسی در سالهای 60 و 67 و اشک تمساح ریختن برای جانباختگان راه آزادی بعنوان ابزار تبلیغاتی درجهت اهداف شومشان سود جویند وجنبش را به کجراه برند.

تریبونانال لندن که در قالب محاکمه سران رژیم بمناسبت کشتار سالهای 60 و 67  به معرکه گیری مشغول است و ازشفاف سازی سیاسی درمورد دریافت کمک مالی و تبلیغاتی از امپریالیستها طفره میرود واز موضع گیری درقبال تحریم اقتصادی و خطر تجاوز نظامی به ایران  امتناع  میورزد و به همکاری با آقای پیام اخوان که موافق بمباران و تجزیه یوگسلاوی و محاکمه میلوسویچ رئیس جمهور یوگسلاوی درتریبونال امپریالیستی هاگ بود وامروز نیز موافق تحریم اقتصادی ایران می باشد، مفتخر است نمی تواند مدافع صمیمی مبارزه علیه رژیم اسلامی و تشکیل دادگاه خلق باشد. نیروهائی که پایشان درمقابل تحریم و تجاوز نظامی به ایران می لنگدو فاقد صمیمیت مبارزاتی هستند نمی توانند اعتباری دربین مردم ایران کسب نمایند. آلودگی به امپریالیسم به کسی اعتبار نمی بخشد.  


گرامی باد خاطره جانباختگان تابستان و شهریور 67!
سرنگون باد رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بدست مردم ایران!
زنده باد سوسیالیسم این پرچم نجات بشریت!

حزب کارایران(توفان)
شهریور  1391

۱۳۹۱ مرداد ۳۱, سه‌شنبه


با دلار و ترور بر عليه سوريه

17 augusti 2012

برگرفته شده از کارگر٬ ارگان رسمى حزب کمونيست سوئد (م.ل)

مترجم: پيام پرتوى

جنگ امپرياليسم جهت سرنگون نمودن دولت بشار العسد در سطوح مختلف انجام ميشود. پول يک سلاح مهم است. گفته ميشود که قطر٬ متحد آمريکا در خليج فارس٬ ٣٠٠ ميليون دلار جهت متقاعد نمودن رهبران برجسته سوريه براى تغيير موضع سياسيشان اختصاص داده است.
اين روش جديدى نيست. زمانيکه نيروهاى ائتلافى تحت رهبرى آمريکا٬ افغانستان را در سال ٢٠٠١ به اشغال خود درآوردند مبالغ هنگفتى بر روى خنٽى نمودن و خريد سران طوايف سرمايه گذارى شد. همين امر چند سال بعد در عراق رخ داد. گروههايى که در گذشته بر عليه اشغال٬ تحت رهبرى آمريکا٬ جنگيده بودند پول دريافت کردند براى اينکه به آمريکا پيوسته و بر عليه القاعده و نفوذ رو به افزايش ايران بجنگند.
فرار نخست وزيرRiyad Hijab به اردن در ماه اوت مهمترين رخداد بوده است. Hijab يکى از رهبران حزب بعٽ بود که به او عنوان فردى بشدت فاسد اشاره ميشود. اطلاعاتى وجود دارد دال بر اينکه او دو ماه پيش به دليل اينکه ميتوانست مورد قبول مخالفان باشد به عنوان نخست وزير انتخاب شد. اما به جاى کمک به فرايند مذاکرات فرار کرد. روشن نيست که Riyad Hijab چه وعده هايى دريافت کرده بود. کنفرانس مطبوعاتى او در روز سه شنبه در اين هفته نشان ميدهد که او دستکم دوستان جديدى براى خود دست و پا کرده است. Hijab از عربستان سعودى٬ قطر و ترکيه بخاطر حمايتشان از "انقلاب سوريه" سپاسگزارى کرد.
اين چندان تعجب آور نيست که قدرتهاى امپرياليستى موفق به خريد افرادى از ميان صاحبان قدرت ميشوند. سياستمداران٬ ديپلماتها و نظاميان سوريه اى تحت فشار شديدى قرار گرفته اند. مسئله تنها کشورشان که تحت تحريم شديد قرار گرفته و به حمله نظامى تهديد ميشود نيست٬ بلکه خود و خانوده آنها نيز در معرض تهديد قرار گرفته اند.

باندهاى مسلح مخالف ترورى برنامه ريزى شده را بر عليه غيرنظاميان و رهبران ارتش به اجرا گذارده اند. آنها خانواده هايى را که از پشتيبانى مخالفان سرباز زده اند٬ امرى که در استان حولا در ماه ژوئن رخ داد٬ نيز قتل عام نموده اند. البته  برخى را نيز از اين که قربانى "عدالت" امپرياليسم شده و زندگيشان به شيوه رهبر ليبى معمر قذافى تمام شود ميهراسانند.    
Hamad Seed Albni٬ سفير سوريه در موريتانى٬ يکى از آنهايست که موفق به دريافت پيشنهادى در مورد يک زندگى خوب و امن شد. او به تازگى افشاء کرد که همکار قطرى او يک ميليون دلار به او پيشنهاد کرده بود٬ دستمزدى برابر با ٢٠٠٠٠ دلار در ماه طى بيست سال بعلاوه مسکنى در پايتخت قطر در دوهه. اما Hamad Seed Albni از همکارى با امپرياليستها سرباز زد. اگر چه اينجا و آنجا افرادى از ميان افراد برجسته نظامى و سياسى فرار کرده اند٬ با اينحال علائمى دال بر سقوط رژيم وجود ندارد. اين نيز توضيحيست بر اينکه چرا امپرياليسم و متحدانش خشونت در سوريه را تشديد نموده اند.
حمله به دمشق در ماه جولاى و پس از آن به بزرگترين شهر سوريه٬ حلب٬ به خوبى طرح ريزى شده و از نظر نظامى حمله بسيار گسترده اى بود. اين عمليات تنها با کمک و پشتيبانى از خارج به شکل سلاح٬ تجهيزات ارتباطى٬ تمرينات نظامى و اطلاعاتى امکانپذير شد.
در اين ميان مسئله جالب توجه اينست که تصوير رسانه هاى خبرى از شورشيان مسلح و سرشناسترين آنها٬ ارتش آزاد سوريه٬ در حال تغيير است. امرى که ما در نشريه کارگر طى مدت زمانى طولانى استدلال نموديم اکنون توسط غولهاى مطبوعاتى مانند Der Spiegel آلمانى و نيويورک تايمز آمريکايى ارائه ميشوند. آنها براى مٽال در مورد اينکه تندروهاى سنى مذهب چگونه به اقليتهاى مذهبى در سوريه حمله ميکنند ميگويند. گفته ميشود که شورشيان فقط در منطقه حلب  ۸٠٠٠٠ هزار مسيحى را از خانه و کاشانه خود رانده اند. اينکه اين نيروها به لطف پشتيبانى دولتهاى مذهبى ديکتاتورى٬ مانند عربستان سعودى و قطر مهمترين بخش از عمليات نظامى خود را انجام ميدهند نيز بصورتى رسمى مورد تاييد قرار گرفته است. مفسر انگليسى گاردين Ghaith Abdul-Ahad اخيرا در مورد جلسه خود با رهبر جنگجويان القاعده در منطقه Deir el-Zour در کنار مرز عراق نوشت. آنها از ارتش آزاديبخش سوريه بعنوان مرحله اى بسوى دولتى اسلامى حمايت ميکنند. و ارتش آزاديبخش سوريه از القاعده و تجربيات جنگى که با خود از عراق به همراه آورده اند استقبال ميکند. 

در حال حاضر وجود "جهادگران" خارجى در ميان گروههاى مسلح سوريه اى واقعيتست که مورد پذيرش بسيارى قرار گرفته است. اما کسى آگاه نيست که اين افراد تا چه درصد غير سوريه اى هستند. اما شهادت ارائه شده از جانب عکاس انگليسى John Cantile و همکار هلندى او Jeroen Oerlemans رسا و گويا هستند.
در اواسط ماه جولاى بود که Cantile و Oerleman در شمال سوريه توسط نيروهاى شورشى٬ مرکب از ٣٠ نفر٬ ربوده اما پس از يک هفته آزاد شدند. امرى که حيرت John Cantile را برانگيخت اين بود که هيچيک از اين "آزاديخواهان سورى" اهل سوريه نبودند. چيزى که او را هر چه بيشتر شگفت زده کرد اين بود که در ميان آدم ربايان تعداد زيادى مرد جوان وجود داشتند که به زبان انگليسى با لهجه کاملا واضح لندنى و بيرمنگامى صحبت ميکردند. بقيه شورشيان ميگفتند که از پاکستان٬ بنگلادش و چچن روسيه ميامدند. 
براى امپرياليسم پرداخت دلار به جدا شده گان فعاليتيست نسبتا بدون خطر. دامن زدن به خشونت سلاحى مسئله سازتر است. اولا تاٽيرى منفى بر روى افکار عمومى سوريه ايها ميگذارد. هر دو٬ سوريه ايها در داخل و در تبعيد که نشريه کارگر در گذشته با آنها صحبت کرده تاکيد نموده اند که ترور شورشيان بر عليه مردم کار را به جايى رسانده است که منتقدان سابق از ارتش پرزيدنت اسد حمايت ميکنند. اظهاراتى از اين دست٬ با محتوايى يکسان٬ مکررا در روزنامه هاى غربى منتشر ميشوند. اکٽريت قريب به اتفاق مردم سوريه – هر دو مسلمانان سنى مذهب و ديگر گروههاى اقليت – به هيچ عنوان نميخواهند تحت حکومتى مذهبى که از عربستان سعودى الهام گرفته زندگى کنند.

دوما اين آشکار است که در ميان برخى از محافل در آمريکا نگرانيهايى در مورد گروههايى که با پول و سلاح مسلح ميشوند وجود دارد. چيزى که طى دهه هاى گذشته نشان داده شده اينستکه در مبارزه بر عليه دشمن مشترک آنهايى که لحظه اى متحدى مهم بشمار ميروند٬ لحظه اى بعد ميتوانند سر سلاح خود را به سويى ديگر برگردانند. اين يکى از دلايليست که هيلارى کلينتون را در هفته اى که گذشت به ترکيه کشاند. يکى از مقاصد دقيقا اين بود که رابطه ميان – يا به عبارت ديگر کنترل بر روى – مخالفان مسلح پراکنده را با اين اميد که شايد يکبار ديگر بتواند القاعده را به چيزى مبدل نمايد که روزى– مخلوقى آفريده آمريکا و براى آمريکا بود٬ تقويت نمايد.  

۱۳۹۱ مرداد ۲۳, دوشنبه

پیام همدردی با هموطنان آذری
بلای آسمانی یا بلای زمینی؟

 روز شنبه زمین‌ لرزه‌ای به بزرگی 2/۶ ریشتر در پنج استان ایران آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل، زنجان و گیلان بوقوع پیوست و خانه های مردم را بشدت تکان داد. بنا بر گزارش‌های منتشر شده تاکنون این زلزله بیش از 300 کشته و 2500 تن مجروح بر جای گذاشته است. خبرها حاکیست که  هزاران نفر بعد از زلزله شب گذشته هنوز جرات بازگشت به منزلشان را ندارند و در خیابانها آواره اند. ابعاد ویرانی ها بطور دقیق مشخص نیست، اما  از ورای مطبوعات و رسانه های رسمی چنین بر می آید که این زمین لرزه همانند دیگر زمین لرزهای ایران خرابی و تخریب عظیمی ببار آورده است.
هیچ انسان شریفی نمی تواند از زلزله ای که در استان آذربایجان شرقی و غربی و سایر نقاط رخ داد و مردم میهن ما را سوگوار کرده است، در غم و اندوه فرو نرود. رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی این بار نیز این فاجعه را  همچون فاجعه استان کرمان، زلزله بم کار خدا می داند که می خواهد مردم آذربایجان را آزمایش کند. عمال آنها در اینترنت می نویسند: "خدایا خودت به فریادشان برس"، اما بی توجه ای و طبیعی جلوه دادن این زلزله دردناک  فرار از پاسخگویی به بلای زمینی است، که برای سراسر ایران نکبت بارتر و خانمانبراندازتر بوده و میلیونها مردم ایران را به گروگان گرفته است. با سرمایه گذاریهای مناسب و با برنامه ریزیهای دراز مدت و علمی می توان در مقابل زمین لرزه های اینچنینی ایستاد و ابعاد تلفات جانی و تخریب را به حداقل رساند. لیکن چنین سیاست پیشگیرانه ای از ماهیت  رژیم دزد و دلال و جنایتکار جمهوری اسلامی نمی تراود و لذا هرچه کینه به رژیم افزون می شود به همان اندازه روحیه همدردی و همبستگی میان مردم ایران  صرف نظر از هر قومیت و ملیتی که باشند  تقویت می گردد. چه زیبا بود وقتی رفقای آذری، شمالی و اصفهانی، تهرانی، کُرد.... ما با دل و جان به یاری هموطنان زلزله زده بم شتافتند واز هیچ کوششی در کمک رسانی به مردم داغدیده استان کرمان دریغ نورزیدند. چنین روحیه همبستگی و یگانگی درمیان مردم ما ناقوس مرگ رژیم و همه دشمنان مردم ایران است
حزب کارایران(توفان) با اندوه فراوان زلزله هولناک پنج استان ایران را به بازماندگان داغدار قربانیان آن تسلیت می گوید و از صمیم قلب با آنها  همدردی می نماید.
حزب ما از  مردم ایران و سازمانها و نهاد های مترقی می خواهد که علیرغم تحریمهای جنایتکارانه امپریالیستها، به هرطریق ممکن به یاری زلزله زدگان بشتابند و از هیچ کوششی در کمک به آنها دریغ نورزند.

حزب کارایران(توفان)
یکشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۱
                                    www.toufan.org
toufan@toufan.org

۱۳۹۱ مرداد ۲۰, جمعه

توفان الکترونیکی
نشریه الکترونیکی حزب کارایران
شماره73                   مرداد ماه 1391   اوت 2012

toufan@toufan.org       www.toufan.org

   افزایش گرانی و بحران مرغ ص.2

***
چند یادداشت کوتاه سیاسی

1 ــ تریبونال لندن و موضوع دریافت کمک مالی و تبلیغاتی از امپریالیسم ص.3
2 ــ اپوزیسیون شبه انقلابی و نفهمیدن مفهوم جنگ امپریالیستی ص.4
3 ــ ناقضین حقوق ملل، ناقضین حقوق بشرند ص.5
***
ما همه افغانی هستیم ص.5
***
قرن بیست و یکم، قرن دروغﮬﺎﻯ بزرگ ص.7
***
ضد انقلاب در سوریه.ص.9

تروریسم خوب و تروریسم بد ص. 10
***
    به یاد رفیق بهرام رازی ص.11
***
درافشای سازمان مجاهدین ص. 12
***
طبقه کارگر پرچمدار مبارزه برای دموکراسی ص. 13
***
گرانی مرغ و رونق کباب گنجشک ص. 13
***
درباره اعتصاب درخشان کارگران معدن ص.15
انعکاس فراخوان بینﺍلمللی حزب کار ایران (توفان)
 در مورد دستگیری و بدرفتاری با فعالین کارگری در کرج ص. 17
افزایش گرانی و بحران مرغ

گرانی در ایران ابعاد بی سابقهﺍﻯ یافته است و رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی که مسبب این گرانی است هیچ راه حلی برای خروج از این مخمصهﻯ اقتصادی ندارد. مردم ایران که زیر خروارها مشکلات اقتصادی به تنگ آمدهﺍند راهی جز طغیان علیهﻯ وضعیت موجود ندارند. افزایش بی رویهﻯ قیمت مرغ و کاهش توزیع آن در شهرها به ویژه در شهر نیشابور موجب اعتراضات مردم این شهر گردید که با شعارهای کوبنده سیاسی، سران رژیم بی کفایت اسلامی را مورد حمله  قرار دادند.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، قیمت مرغ در برخی نقاط تهران به ۸ هزار تومان رسیده است. رسانهﮬﺎﻯ داخلی ایران هم چنین از تشکیل صف‌ﮬﺎﻯ طولانی مردم در برخی اماکن عرضه ‌کنندهﻯ مرغ به قیمت دولتی خبر داده‌ﺍند. براساس این گزارشﮬﺎ خریداران مرغ دولتی که قیمت آن ۴ هزار و ۷۰۰ تومان تعیین شده، باید ساعتﮬﺎ در صف بمانند و انتظار بکشند. کمبود و گرانی قیمت مرغ و نارضایتی عمومی، دست اندرکاران رژیم جمهوری اسلامی را به دست انداز انداخته و واکنشﮬﺎﻯ متفاوتی را به همراه داشته است.
آیتﺍلله مکارم شیرازی از مراجع تقلید در قم، روز شنبه (۳۱ تیر) با توصیه به مردم به عدم اصرار در خرید مرغ گفت: "من بدون این که تحریم کنم، تصمیم گرفتم مرغ نخورم. مردم هم می‌ توانند با جمع و جور کردن اطراف کار در مقابله با گرانی سهیم باشند."
علی لاریجانی، رئیس مجلس اسلامی نیز در توضیح دلیل افزایش قیمت مواد غذائی به "نبود مدیریت صحیح" و "اجرای نادرست طرح هدفمند کردن یارانه‌ها" اشاره کرده بود.
احمد علمﺍلهدی امام جمعهﻯ مشهد، روز جمعه ۶ مرداد ماه نیز توصیه کرد "اگر مرغ در دسترس نیست مردم می ‌توانند آن را با مواد پروتئینی دیگری همچون "اشكنه پياز داغ" جایگزین کنند."





                                                           تصویری از تجمع اعتراضی در نیشابور

 واقعیت این است که کارگران و عموم زحمتکشان ایران سالﮬﺎست که از گرانی به ستوه آمدهﺍند و اعتراضات مردم نیشابور عکسﺍلعمل طبیعی نسبت به این ناهنجاری اقتصادی است. طبق گزارش بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران،  قیمت مواد خوراکی در یکسال منتهی به ۲۹ اردیبهشت ماه امسال از 7.3 درصد تا 245.5 درصد در ایران افزایش یافته است. لبنیات به‌طور نمونه، در عرض یک سال 48.3 درصد و سبزیجات ۱۰۰ درصد گران شده است. هم چنین در یک ‌سال گذشته قیمت میوه 55.5 درصد و گوشت قرمز 49.6 درصد افزایش یافته است.برنج، حبوبات، گوشت قرمز‌، گوشت مرغ، چای، سبزی‌های تازه، روغن و میوه از دیگر اقلامی هستند که بهای آن‌ها افزایش نشان می‌دهد.
بهای مرغ در تهران در سنجش با بهای مرغ در برخی شهرها و کشورهای جهان

شهر
تهران
کراچی
نیویورک
سمرقند
ابوظبی
مسقط
کپنهاک
ریو دوژانیرو
قاهره
نرخ (تومان)
7300
1978
1860
1250
1100
3193
1040
3250
3480

برگرفته از «باشگاه خبرنگاران» پنجشنبه ۱۵ تير


مرغ ایرانی با قیمت ۷۳۰۰ تومان رکورد بهای مرغ را در دنیا شکست!

آمارهای اقتصادی بانک مرکزی در ماه‌های ابتدائی سال ۹۱ پس از حدود یک ‌سال سکوت این نهاد اقتصادی،مجبور به اعلام در انتشار آمار شده‌اند.در هفته‌های اخیر بانک مرکزی در گزارشی رسمی هشدار داده بود به ‌دنبال افزایش تورم ناشی از اجرای هدفمندی یارانه‌ها، پرداخت یارانه‌ها بی ‌تأثیر شده، سطح رفاه مردم کاهش و شکاف
 طبقاتی افزایش یافته است.افزایش سرسام آور قیمتﮬﺎ در حالیست که دستمزد کارگران و زحمتکشان، حقوق آموزگاران و کارمندان جزء دولت در سطح نازلی باقی مانده است. مردم ما به زحمت گذران زندگی خود و خانوادۀ خود را سرهم می کنند و اکنون در چنان تنگنائی قرارگرفتهﺍند که حتی تهیۀ نان خالی و سکونت در یک اطاق کوچک نیز از توانائی آنان بیرون است.
تحریم‌های ضد بشری اقتصادی، کاهش قیمت نفت، هرج و مرج و نابسامانی در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی و بانکی و معضل یارانه‌ها همگی نیز گلوی اقتصاد بیمار ایران را فشرده و  موجب تشدید بحران اقتصادی ایران گشته است.
رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی که یک رژیم مافیائی و دروغگوست هیچ پاسخی برای نیازمندیﻫﺎﻯ ابتدائی مردم ایران ندارد.افزایش قیمتﻫﺎ در درجۀ نخست ناشی از آزمندی بی حساب و کتاب مشتی سرمایهﺪار انگل و سودجو به تحصیل سود هر چه بیشتر است و رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی نه می خواهد و نه می تواند جلوی سود جوئی طبقاتی را که خود در زمرۀ آنها و نماینده و مدافع منافع آنها است بگیرد. برای مبارزه با گرانی باید تولید داخلی را افزایش داد و از واردات بی بند و بار جلو گرفت. رژیم درهای مملکت را به سوی واردات خارجی کاملاً گشوده است و بورژوازی دلال ایران که انحصار بازار را در ید قدرت خود دارد با تبانی با مقامات مسئول و آیتﺍللهﻫﺎﻯ رنگارنگ اجناس را احتکار می کند تا آنها را بازهم گران تر بفروشد. برای رژیمی که فساد سراپای آن را فراگرفته است و تمام مسئولین امر از ولی فقیه گرفته تا احمدی نژاد و سرداران آدمکش سپاه پاسداران تا آیتﺍللهﻫﺎ وحاجی جبارهای مرده خور کوچه بازاری و مزدوران بسیجی و جیره خوار در اندیشهﻯ چاپیدن مردمند، قیمت کالاها و توزیع محصولات نمی تواند به سود مردم باشد. اوضاع گرانی و فشار بر مردم آنقدر زیاد است که سران رژیم را توان کتمان آن نیست و لب به انتقاد گشودند.
مردم ایران  که از گرانی به ستوه آمده اند راهی جز پیکار متحد علیهﻯ رژیم بی کفایت و ارتجاعی جمهوری اسلامی ندارند. مبارزه برای نان و آزادی مجزا از پیکارعلیهﻯ عفریت تحریم اقتصادی نیست. کلیت نظام سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی مسبب گرانی افسارگیسخته است و همهﻯ راهﻫﺎﻯ رهائی مردم شریف ایران از سرنگونی رژیم تبهکار جمهوری اسلامی به دست مردم میهن ما می گذرد.برای تحقق این امر راهی جز تشکیلات و اتکا به نیروی خویش وجود ندارد.


* * * * * * * * *

چند یادداشت کوتاه سیاسی

تریبونال لندن و موضوع دریافت کمک مالی و تبلیغاتی از امپریالیسم

هستند ایرانیانی که بلند کردن دست گدائی به سوی استعمارگران را تقبیح نکرده و نمی کنند. آنها برای این دریوزگی به یکباره "لنینیسم" می شوند و با اشاره به اثر جاودانهﻯ لنین به نام "بیماری کودکی چپروانه در کمونیسم" دم از مجاز بودن مصالحه می زنند.آنها به منتقدین خود می گویند اگر دریافت کمک مالی از اجانب بد است پس چرا عدهﺍﻯ در گذشته از عراق پول و تجهیزات نظامی دریافت می کردند و.... غیرو. آیا افراد و گروهﮬﺎﻯ چند نفره و فرقهﮬﺎ بدون پایگاه اجتماعی و تأثیرات اجتماعی نیز مجازند به مصالحه دست زنند؟ البته می توان با این استدلالات عوامفریبانه همدستی با ارتجاع و مراجع امنیتی را نیز توجیه کرد و تحت نام "مصالحه" غسل تعمید داد.
از نگاه حزب ما دریافت پول و کمک مالی به هر شکل در گذشته چه از رژیم عراق و یا لیبی، رویزیونیستﮬﺎﻯ چینی و یا روسی... نادرست و ارتجاعی بوده است.حال وضعی پیش آمده است که امپریالیست آمریکا و هلند به طور رسمی و صهیونیستﮬﺎﻯ اسرائیل به صورت غیر رسمی به اپوزیسیون تقلبی ایران اعم از "چپ" و راست کمک مالی می کنند.این کمک مالی حتماً پیش شرطﮬﺎئی دارد و این پیش شرط در شرایط کنونی همانا عدم موضع گیری در قبال جنگ طلبی امپریالیسم، تحریم اقتصادی ایران و جدا ساختن  مبارزهﻯ دموکراتیک از مضمون ضد امپریالیستی است که باید به صورت معیوبی درآید تا باب طبع امپریالیستﮬﺎ گردد. ایجاد سازمانﮬﺎﻯ غیر دولتی در ایران که از مبارزهﻯ ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی طفره می روند و در مورد جنایات آمریکا در عراق و افغانستان و فلسطین و لبنان و لیبی سکوت می کنند، ابوغریب و گوانتانامو را به فراموشی می سپارند، مخالف خروج بی قید و شرط متجاوزین از خاک عراق و افغانستان هستند، از محکوم کردن اپوزیسیون سوریه و "ارتش آزاد"  طفره می روند...و مدعی می شوند این مسایل به ما مربوط نیست از این قماشﺍند.
تریبونال لندن که این روزها سخت تحت فشارسیاسی منتقدین قرارگرفته است از شفاف سازی سیاسی در مورد دریافت کمک مالی و تبلیغاتی از امپریالیستﮬﺎ طفره می رود  اما طفره از محکوم کردن تحریم اقتصادی ایران و از طرفی همکاری نزدیک با آقای پیام اخوان که موافق بمباران و تجزیهﻯ یوگسلاوی و محاکمهﻯ میلوسویچ در تریبونال امپریالیستی دن هاگ بود، عملکردشان را به زیر علامت سئوال می برد.
طبق گزارش تریبونال در مرحلهﻯ اول دادگاه جمهوری اسلامی در لندن:
» بیش از پانصد میلیون نفر در سراسر جهان از طریق بی بی سی، وُرد سرویس، الجزیره، العربیه، تلویزیون کانال دو سوئد، خبرگزاری سوئد و دهﮬﺎ روزنامهﻯ سوئدی و بریتانیائی، چندین رادیو و سایت فعالان اجتماعی در آمریکا و شبکهﻯ اطلاع رسانی "پرس آسوسیشن" در جریان دادگاه قرار گرفتند. « (تأکید از توفان است) "
مطمئن باشید اگر این تریبونال که مدعی مستقل بودن است مخالفت خود را با تحریم اقتصادی و تجاوز نظامی به ایران اعلام می نمود از چنین پوشش تبلیغاتی گستردهﺍﻯ برخوردار نمی شد. همین امر نشان می دهد که این عده ریاکارند ،به آلت دست امپریالیستﮬﺎ تبدیل شده و به فریب افکار عمومی و به وِیژه خانوادهﮬﺎﻯ جانباختگان سیاسی مشغولند. دریافت امکانات تبلیغاتی و لجستیگی نیز دریافت کمک مالی از امپریالیستﮬﺎ محسوب می شود.اگر برای درج یک خبر و یا اعلامیهﻯ سیاسی کوتاه در بی بی سی و یا رادیو فردا و دیگر رسانهﮬﺎﻯ خبری به صدها یورو و یا دلار نیاز مند است، پوشش تبلیغاتی بدین وسعت هزینهﺍش به دهﮬﺎ و صدها هزاردلار فراتر می رود. با توسل به این گونه توجیهات کودکانه نمی توان به ریاکاری ادامه داد و به خود فریبی دست زد.
مبلغین این نظریات که یا نادانند و یا سر در آخور منابع مالی بیگانه دارند تکلیفشان روشن است. اینان  با چنین مواضع سیاسی  درعمل خواهان تجاوز امپریالیستﮬﺎ به ایران هستند. مخالفت آشکار و روشن و عملی با تجاوز امپریالیست به ایران منابع مالی و تبلیغاتی آنها را می خشکاند. آنها در جبههﻯ جهانی ضد جنگ خرابکاری می کنند، به جای تمرکز نیرو برای ممانعت از جنگ و تجاوز به ایران، سرنگونی رژیم ایران را همزمان با تجاوز امپریالیستﮬﺎ و صهیونیستﮬﺎ در دستور کار خود قرار می دهند، مانند مجانین نعره می زنند که باید جنگ را به جنگ داخلی بدل کرد و به جز حمایتﮬﺎﻯ مالی امپریالیستی حاضر نیستند گامی برای انقلاب بدون جنگ بردارند.
مردم ایران به این جریانﮬﺎﻯ گدا صفت اعتمادی نخواهند کرد. و این امر نیز چیزی نیست که پنهان بماند. به هر صورت در فردای انقلاب ایران و یا در روند انقلاب ایران مردم ایران خواهند فهمید که سر و ته این جریانﮬﺎ به کجا بند است و از آنها سلب اعتماد می کنند. پول امپریالیستی نخستین صدمهﺍش را به این سازمانﮬﺎ و اپوزیسیون تقلبی می زند و نه به رژیم ایران. به همین جهت حزب ما در عین این که از فشار مالی رنج می برد و دست و پایش در بسیاری موارد بسته است و بر فداکاری رفقا بنا کرده است، مصوبات امپریالیستی را که می خواهد با تصویب بودجهﮬﺎﻯ رخنه گرانه در ایران و خرید اپوزیسیون تقلبی ایران را به شدت محکوم می کند و این امر را نه تنها دخالت آشکار در امور داخلی ایران می داند بلکه دریافت کنندگان این کمکﮬﺎ را به هر منطق اختراعی توجیهی همدست صهیونیسم و امپریالیسم می داند. دریافت کنندگان این کمکﮬﺎ نوکران امپریالیستند و می خواهند مردم ایران را به زیر یوغ رقیت جهانخواران درآورند.

* * * * * * *  *

اپوزیسیون شبه انقلابی و نفهمیدن مفهوم جنگ امپریالیستی

سازمانﮬﺎ و احزاب "چپی" هستند که برای  سرنگونی رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی در پارکابی امپریالیست آمریکا و متحدینش خیز برداشته و همانند اپوزیسیون خود فروختهﻯ عراقی،افغانی  و لیبیائی ... می خواهند رسالت تاریخی خود را در "خدمت به مردم " به اثبات برسانند. اما  طنز زمان این است که این عده از  جریانات "چپ" که بوئی از مارکسیست لنینیست نبردهﺍند برای توجیه سیاستﮬﺎﻯ ضد ملی و ضد میهنی و پرو امپریالیستی خود شیادانه از پلمیکﮬﺎﻯ لنین در جنگ جهانی اول با  سوسیال امپریالیستﮬﺎ و سوسیال شوونیستﮬﺎﻯ انترناسیونال دوم که جانب بورژوازی امپریالیستی خودی را گرفته و ماهیت جنگ را "میهنی و دفاعی" ارزیابی می کردند، مدد گرفته تا به هر طریق ممکن سیاست "جنگ داخلی" خود را در پارکابی  استعمارگران  به کرسی بنشانند.. این اپوزیسیون شبه انقلابی عبارات بی سر و تهی از انقلاب اکتبر که آنرا نیز نفهمیده است، سرهم بندی کرده تا تئوری های شکست خورده و پوسیده اش را ثابت کنند.
 کمونیستها در انقلاب اکتبر میلیونها انسان روسیه و طبقه کارگر روسیه را بدنبال خود داشتند. رهبری مبارزات را در راه خاتمه دادن به جنگ و استقرار صلح و احراز قدرت سیاسی، کسب کرده بودند و جنگ امپریالیستی را به جنگ داخلی بدل کردند. این جنگ امپریالیستی جنگ بین دو گروه امپریالیستها برای غارت جهان و به بردگی کشیدن ملل بود، بر سر توسعه مناطق نفوذ و تامین سرگردگی بخشی از آنها و تامین بازارهای فروش و کسب مواد اولیه و غارت و چپاول جهان بود. این جنگ طرف محق نداشت. این وضعیت را نمی شود با تجاوز به عراق ،افغانستان،لیبی،سوریه ،ایران و ممالک نظیر یکسان گرفت. ....... یک عده مالیخولیائی پیدا شده اند و مدعی میگردندبه علت ارتجاعی بودن هر دو طرف باید جنگ را به جنگ داخلی بدل کرد. این عده از حقوق ملتها هیچ چیز نمی دانند.اینان از وضعیت دهشتناک عراق و افغانستان و لیبی  چیزی نیاموخته بوی کباب تجاوز به ایران مشامشان را تیز کرده است.آنها مدافع استعمار و امپریالیسم هستند، هرچند سرخاب سفیدآب "انقلابی" به چهره بمالند و خود را آرایش کنند.

* * * * * * *

ناقضین حقوق ملل، ناقضین حقوق بشرند

عدهﺍﻯ هنوز نفهمیدهﺍند که ناقضین حقوق ملل، ناقضین حقوق بشرهم هستند.این عده نمی خواهند ببینند عراق و افغانستان و یا لیبی به چه روزی دچار شدهﺍند. کسی که این را نفهمد و چشم بسته جعلیات رسانهﮬﺎﻯ امپریالیستی و استعماری را در فیسبوک و دیگر نشریات اینترنتی تبلیغ کند، چه بداند و یا نداند و چه آگاه باشد و یا نباشد به امپریالیسم و صهیونیسم جهانی خدمت می کند.
آزادی و دموکراسی فقط با دست خود مردم و از درون هر کشوری جوانه خواهد زد و نه از بیرون توسط لاشخوران بینﺍلمللی. کسی که این را نفهمد نوکری اجانب را پذیرفته است..سازمان مجاهدین، سلطنت طلبان رنگارنگ، حزب جعلی کمونیست کارگری، عدهﺍﻯ از ولگردان سیاسی سبز و همه رنگ.... از جمله چنین گروهﮬﺎﻯ خودفروختهﺍﻯ هستند که به دنبال آمریکا روانند. این جریانات خودفروخته از اینکه روسیه و چین به خاطر منافع خود طرح آمریکا برای حملهﻯ نظامی به سوریه را در شورای امنیت سازمان ملل متحد وتو کزدهﺍند، از خشم بر خود می پیچیند و از این امر ناراحتند. غافل ازاین که هر تغییر و تحولی در ایران و یا در سوریه باید توسط خود مردم آن کشور صورت گیرد و نه عملیات تروریستی القاعده و ممالک ارتجاعی عربی و سازمان نظامی ناتو. اوضاع نابسامان و دهشتناک  مردم عراق، افغانستان و لیبی بسیار آموزنده است. آزموده را دوباره آزمودن خطاست.

* * * * * * * *

ما همه افغانی هستیم

ریاکاری امپریالیستﮬﺎ را افشا کنیم

«ما همه افغانی هستیم » پاسخ صحیح و برآمدی بود علیهﻯ سیاست تبعیض و ممنوعیت مهاجرین افغانی به یک پارک عمومی در اصفهان توسط رژیم ضد مردمی و سرکوبگر جمهوری اسلامی. این سیاست ارتجاعی و نژادپرستانه و ضد انسانی به حق از طرف همگان قویاً محکوم گردید و مورد اعتراض ایرانیان مترقی قرارگرفت. این که برادران و خواهران افغانی ما در ایران مورد حملات رذیلانه و نژادپرستانه قرار گرفته و می گیرند و رژیم جنایتکار اسلامی نیز بدان نیز دامن می زند، بر کسی پنهان نیست، باید محکوم گردد. اما درعین حال باید به ریاکاری رسانهﮬﺎﻯ امپریالیستی از بی بی سی، صدای آمریکا، رادیو فردا، رادیو آلمان و فرانسه و هلند و ...که این همه علیهﻯ تبعیض نژادی، راسیسم و نقض حقوق مهاجرین افغانی سخن می گویند بپردازیم و انساندوستی دروغین آنها را بر ملا سازیم.
حتماً به خاطر می آورید، چندی پیش مردم روستای پنجاب که 16 نفرشان به قتل رسیده بودند در اطراف پایگاه ارتش آمریکا به تظاهرات پرداختند. به گفتهﻯ اهالی روستا، این گروهبان ارتش امریکا بعد از قتل آنان 11 بدن مقتولین خود را از جمله 4 دختر جوان کمتر از 6 سال را جمع کرده و آنها را به آتش کشید. البته مردم این روستا در دلشان خواهان تحقق حقوق بشر بودند و می خواستند اجرای عدالت در مورد این سرباز آمریکائی تحقق یابد. برخی از آنها از خودشان می پرسیدند مگر این سرباز آمریکائی در مدارس آمریکائی در مورد "حقوق بشر و ارزش دموکراسی مطالعه نکرده بود". پس چرا نوع تدریس حقوق بشر و تحقق دموکراسی به نحوی بود که افغانﮬﺎ را به طور فجیعی به قتل رساندند! مگر فرهنگ دموکراسی در ممالک غربی نهادینه نشده بود؟!!
البته در همان چند روز پیش مشتی سربازان آمریکائی پس از کشتن چندین افغانی بر روی آنها ادرار کردند و آواز خواندند و باد از خودشان خارج کردند و از خودشان با افتخار و برای یادگاری با سینهﮬﺎﻯ سپر کرده عکس گرفتند. آنها خطاب به اجساد می گفتند "براتون، همکاران، آرزوی روز خوبی می کنیم". "چه عالی، دوش بگیرید".

این سربازان قاطی نکرده بودند و بخشی از تفنگداران برگزیدهﻯ ناوگان دریائی آمریکا بودند.
چند روز قبل تر از آن باز سربازان آمریکائی با اجساد افغانﮬﺎ و سر بریدهﻯ آنها به رسم یادگاری عکس گرفتند. چندی قبل تر از آن قبلی، همین کار را سربازان آلمانی کرده بودند و سرهای بریده را در جلوی جیپهای نظامی نصب کرده بودند و از خودشان با افتخار عکس گرفته بودند.
حتماً عزیزان، به خاطر می آورند که امپریالیستﮬﺎﻯ فرانسوی، آمریکائی و متحدان جنایتکار ناتو فسفر سفید و اورانیوم رقیق شده بر سر مردم بی دفاع افغانستان ریخته و هنوز هم می ریزند و روزی نیست که این لاشخوران بینﺍلمللی بر سر مرد بی دفاع بمب نریزند و آنها را به قتل نرسانند و عروسی را به عزا تبدیل نکنند.....
حال مقایسه کنید که این رسانهﮬﺎﻯ امپریالیستی تا چه اندازه این بربریت و جنایات شوم را پوشش تبلیغاتی داده و افکارعمومی را علیهﻯ "دول متمدن" بسیج نمودهﺍند. حقیقت این است که ما شاهد هیچ آکسیونی در مقابل مقر سازمان ملل متحد و انعکاس آن در رسانهﮬﺎﻯ بی بی سی و شرکا نبودهﺍیم. از سازمانﮬﺎﻯ "اپوزیسیون" ایرانی که همین امروز در مقابل سازمان ملل متحد تجمع می کنند و خواهان دخالت این سازمان برای محکوم کردن برخوردهای وحشیانه به افغانﮬﺎ در ایران هستند، هیچ اعتراض سیاسی صورت نگرفت و از کنار این جنایات به سادگی گذشتند.... ریاکاری هم اندازهﺍﻯ دارد!
ازاین رو باید به افشای حقوق بشرخواهی دروغین و ریاکاری رسانهﮬﺎﻯ امپریالیستی و ایرانیان نان به نرخ روزخور و خودفروختهﺍﻯ که به آلت دست امپریالیستﮬﺎ تبدیل شدهﺍند بپردازیم وتأکید نمائیم که حقوق بشر برای این کراواتیﮬﺎﻯ متمدن دستآویزی است برای پیشبرد سیاستﮬﺎﻯ استعماری آنها و مشروعیت بخشیدن به تحریمﮬﺎﻯ جنایتکارانهﻯ اقتصادی و تجاوز نظامی به کشورما.
حزب کارایران (توفان) هرگونه ضرب و شتم و تبعیض نسبت به برادران و خواهران افغانی در ایران را شدیداً محکوم می کند و برهمبستگی بین مردم ایران و مهاجرین افغانی پای می فشارد. رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی که با اجرای سیاست فقه شیعه به تبعیض زنان و دیگر ادیان و اقوام می پردازد و یک رژیم ضد دموکراتیک و فاشیستی است نمی تواند تأمین کنندهﻯ حقوق شهروندان ایرانی و مهاجرین افغانی باشد.

حزب کارایران (توفان) ضمن دفاع از حقوق مهاجرین افغانی هرگونه سوء استفادهﻯ سیاسی و تبلیغاتی توسط امپریالیستﮬﺎ که این روزها در حال پختن آش "عراقی، افغانی، لیبیائی و سوریهﺍﻯ و..." برای مردم ایران هستند،را قویاً محکوم می کند.


زنده باد همبستگی بین مردم ایران و مهاجرین افغانی!
سرنگون باد رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی به دست مردم ایران!
دست امپریالیستﮬﺎ از ایران و منطقه کوتاه باد!


سخن هفته
نقل ازفیسبوک توفان
چهارم ژوئیه 2012


                                                                ***



قرن بیست و یکم، قرن دروغﮬﺎﻯ بزرگ

آنجا که پای منافع به میان می آید، جعل و دروغ، جای حقیقت و راستی را می گیرد و به چنان فجایع جبران ناپذیر و هولناکی می انجامد که گاهی وقتﮬﺎ، عقل بشری از تحلیل و توضیح آن عاجز می ماند.
گر چه سراسر تاریخ جوامع طبقاتی و طبقات حاکم چیزی غیر از دروغ و ریاکاری و جنایت بر اساس آنها نیست ولی، بزرگ ترین دروغﮬﺎﻯ تاریخ موجودیت بشر در قرن بیست و یکم با دروغﮬﺎﻯ "رسمی" پیرامون حوادث تروریستی۱۱سپتامبر۲۰۱۱ واشینگتن و نیویورک آمریکا آغاز گردید و رفته رفته بر دامنه و وسعت آن، چنان افزوده شد که بهانه و مستمسک عوام پسندی برای شروع جنگﮬﺎﻯ امپریالیستی دائمی و مداخلات نظامی گستاخانهﻯ غرب در امور همهﻯ کشورها گردید. دروغﮬﺎ پیرامون حوادث واشینگتن و نیویورک چنان بزرگ بود که جهان امروز را به "رحمت خوانی" بر گوبلز، بزرگ ترین دروغپرداز و شایعه ساز قرن بیستم مجبور ساخت. با این که جوزف گوبلز پس از ختم جنگ جهانی دوم خودکشی کرد ولی، راه و روش او، همواره از سوی پیروان غربیﺍش ادامه یافت و در تمام حوادث خطرناک جهان، از جمله در جنگﮬﺎﻯ شبه جزیرهﻯ کره، ویتنام، در حادثهﻯ خلیج خوکﮬﺎ و به طور کلی در همهﻯ جنگﮬﺎﻯ منطقهﺍﻯ و کودتاهای نظامی، در کار تجزیهﻯ یوگسلاوی، در کشتار میلیونی مردم و ترور رهبران ترقیخواه کشورهای مختلف، مثل پاتریس لومومبا، عمر توریخوس، سالوادور آلنده، موریس بیشاب و بسیاری دیگر از سوی سازمانﮬﺎﻯ امنیتی ــ جاسوسی غرب، به ویژه سازمان سیا و انتلیجنت سرویس و موساد به کار بسته شد.
اگر چه حوادث تروریستی۱۱ سپتامبر۲۰۱۱ واشینگتن و نیویورک به سازمان تروریستی سیا ساختهﻯ "القاعده" نسبت داده شد. ولی صرفنظر از صحت و سقم آن، بسیاری از  کارشناسان و تحلیل گران سیاسی نیز این واقعه را، بدون دخالت و همیاری بخشی از سازمانﮬﺎﻯ پلیسی ــ امنیتی آمریکا غیر ممکن ارزیابی می کنند.


مطالعات و تحقیقات بعدی هم نشان دادند که عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر۲۰۱۱ طبق برنامه و طرح قبلی به اجرا در آمد. به ویژه این که طی این حوادث نه تنها برجﮬﺎﻯ دوقلوی مرکز "تجارت جهانی" و ساختمان پنتاگون مورد هدف قرار گرفتند، حتی برج شماره ۷ نیز تخریب گردید، که رسانهﮬﺎﻯ امپریالیستی و دولت بوش مانع از انتشار خبر آن شدند و دولت بعدی، دولت باراک اوباما نیز همچنان بر پوشیده ماندن اسرار آن اصرار می ورزد. چنین سیاستی شک بر انگیز است چرا که ادعای تخریب همهﻯ آنها، به خصوص، برج شماره ۷ در اثر برخورد هواپیماهای مسافری، با قوانین فیزیک همخوانی نداشت و این ظن را ایجاد می کند که این برجﮬﺎ در اثر بمبگذاری تخریب شدند و در خوشبینانه ترین حالت، حتی اگر این کار به دست "القاعده"، ساخته و پرداختهﻯ سازمانﮬﺎﻯ جاسوسی غرب هم صورت گرفته باشد، در اصل، به معنی آن است که به دست خود نهادهای پلیسی ــ امنیتی آمریکا به اجرا در آمدند.جالب توجه این که اگرچه دربارهﻯ شمار کشته شدگان این حوادث تروریستی بیش از حد بزرگ نمائی شده ولی، اغلب قربانیان آنها را کارکنان غیر اداری تشکیل می دهد که در میان آنها نیز حتی یک نفر یهودی نسب هم وجود ندارد و خود این، به معنی آن است که همهﻯ عملیات، می تواند با همآهنگی و توافق نهادها و مجامع صهیونیستی صورت گرفته باشد.
دروغ بزرگ دیگر قرن بیست و یکم این بود که بلافاصله بعد از حوادث تروریستی واشینگتن و نیویورک، انگشت اتهام به سوی "القاعده"ﻯ سیا ساخته و رئیس معلومﺍلحال آن، اوسامه بن لادن نشانه رفت. چرا؟ پاسخ سر راست این چرا این است که هدف اشغال افغانستان و تبدیل این کشور به بزرگ ترین پایگاه نظامیان تروریست امپریالیسم جهانی، ناتو بود. زیرا، اختفای ساختگی اوسامه بن لادن ظاهراً از تعقیب سازمان سیا و حضور گستردهﻯ "القاعده" به عنوان یک سازمان مسلح تروریستی وابسته به سازمانﮬﺎﻯ امنیتی ــ جاسوسی امپریالیسم جهانی، به خصوص آمریکا، انگلیس و اسرائیل  در افغانستان، زمینهﻯ مساعدی برای اشغال هدفمند آن ساخته بود. چرا که افغانستان به عنوان یکی از مناطق استراتژیک مهم جهان، واقع در میان کشورهای هند، چین، آسیای مرکزی، روسیه و ایران، مکان بسیار مناسبی برای دست درازیﮬﺎﻯ امپریالیسم به کشورهای اطراف آن به حساب می آید. به همین سبب هم از ده سال پیش، به اشغال نظامی غرب در آمده و اغلب مناقشات و درگیریﮬﺎﻯ منطقهﺍﻯ از آنجا اداره می شود.

دروغ بزرگ بعدی قرن بیست و یکم پس از دروغﮬﺎﻯ حوادث تروریستی واشینگتن و نیویورک، افغانستان و القاعده، در رابطه با عراق طراحی و شایع شد. پس از جنگ مشهور به "جنگ خلیج" در سال ۱۹۹۰ و اعمال تحریمﮬﺎﻯ اقتصادی شدید علیهﻯ مردم عراق، که موجب کشته شدن بیش از ۶۰۰ هزار فقط کودک عراقی گردید، دروغپراکنی مقامات و رسانهﮬﺎﻯ امپریالیستی پیرامون وجود "سلاحﮬﺎﻯ کشتار جمعی" در عراق، ابعاد کم سابقهﺍﻯ به خود گرفت.

در مقابل فشارهای بی وقفهﻯ امپریالیستﮬﺎﻯ آمریکا و اروپا به عراق، سازمان ملل متحد هیئت بارزسان تسلیحاتی خود را به سرپرستی هانس بلیکس به این کشور فرستاد. با این که نتایج بارزسیﮬﺎ، دروغ پراکنیﮬﺎﻯ بی وقفهﻯ کارگزاران غرب پیرامون وجود سلاحﮬﺎﻯ کشتار جمعی در عراق را ثابت کرد ولی، امپریالیستﮬﺎﻯ مرتجع آمریکا و انگلیس، با سر هم بندی کردن دروغ دیگری، رژیم عراق را به فریب بازرسان متهم کرد و فشارها را تا آنجا ادامه داد که حتی عراق مجبور شد موشکﮬﺎﻯ "ساموت ۲" را که گویا برد آنها ۱۰ کیلومتر بیش از "حد مجاز" بوده، با حضور بارزسان سازمان ملل متحد از بین ببرد. با این وجود، اشتهای دروغپردازان غربی سیر نشد و در ماه مارس سال ۲۰۰۳ عراق، پس یک دوره بمباران دیوانه وار، به اشغال کامل امپریالیستﮬﺎﻯ آمریکا و اروپا در آمد و پس از آن نیز هیچ نوع "سلاح کشتار جمعی" در عراق یافت نشد. نکتهﻯ جالب بسیار قابل تأمل و اغلب، فراموش شده در همین رابطه، این است که دیوید کلی، عضو انگلیسی هئیت بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل بیش از دیگر اعضای هئیت بر دقت بازرسیﮬﺎ و عدم وجود "تسلیحات کشتار جمعی" در عراق اصرار داشت اما وی پس از مدت کوتاهی، قربانی اصرارهای خود شد و او را "خودکشی" کردند. نتایج این دروغ بزرگ نیز چیزی نیست که بتوان کتمان و انکار یا توجیه و تعبیر کرد: کشوری کاملاً ویران، تجزیه شده، آشوب زده، گرفتار هرج و مرج، بدون دولت مقتدر و ارتش قادر به دفاع از حریم کشور، بیش از نیمی از جمعیت آن کشته، مجروح، معلول، آواره و بالاخره، بیکاری و بی خانمانی تودهﺍﻯ... که حتی پس از خروج ظاهری نظامیان اشغالگر و به جا گذاشتن ارتشﮬﺎﻯ مزدور و تروریستﮬﺎﻯ مسلح در سال ۲۰۰۹، هر روز را با انفجارهای تروریستی متعدد و کشتارهای جمعی پشت سر می گذارد. آخرین نمونهﻯ آنها، وقوع ۱۲۴ انفجار تروریستی در روز دوشنبه، ۲ مرداد ماه در شهرهای مختلف عراق بود که چندین صد نفر کشته و مجروح و ویرانیﮬﺎﻯ عظیم در پی داشت.
پس از افشاء و رسوائی این دروغﮬﺎ، غرب امپریالیستی بدون کمترین شرمی، به دروغ پردازیﮬﺎﻯ خود ادامه داد و اخلاف خبیث گوبلز و هیتلر قرن بیستم، موفق شدند سودان، بزرگ ترین کشور آفریقا را به آشوب کشیده، به دو "کشور" سودان شمالی و جنوبی تجزیه نمایند.

دروغ پردازی غربیﮬﺎ در حادثهﻯ بمباران و اشغال لیبی شکل به شدت وقیحانهﺍﻯ به خود گرفت. در سال ۲۰۱۱، بدون این که هیچگونه حرکت اعتراضی در هیچکدام از شهرهای لیبی صورت بگیرد، تروریستﮬﺎﻯ مسلح تحت امر ناتو، ناگهان از شرق کشور به سوی بنغازی به حرکت در آمدند و ماشین تبلیغاتی غرب با دروغ پراکنی و انتشار صحنهﮬﺎﻯ شبیه سازی شده در رسانهﮬﺎﻯ تصویری، رژیم معمر قذافی را به «سرکوب و بمباران اعتراضات مسالمت آمیز مردمی» متهم کردند و در کوتاه ترین مدت با اخذ «مجوز» منطقهﻯ پرواز ممنوع از شورای امنیت سازمان ملل متحد، بلافاصله بمباران این کشور را آغاز و در عرض تقریبا ۶ ماه بیش از ۱۶۰ هزار از مردم آن را کشته، دولتش را ساقط و پیشرفته ترین کشور آفریقا و خاورمیانه را به ویرانه تبدیل کردند.
پس از اشغال لیبی و ترور سبعانه معمر قذافی، در این کشور نیز مثل عراق که هیچ آثاری از سلاحﮬﺎﻯ کشتار جمعی یافت نشد، هیچ نشانهﺍﻯ از "بمباران و سرکوب اعتراضات مسالمت آمیز مردمی" گویا توسط رژیم قذافی، به دست نیامد و هیچ کسی هم به خاطر این دروغ پراکنیﮬﺎ و صحنه سازیﮬﺎ به دست نهادهای قضائی بینﺍلمللی سپرده نشده است.

امپریالیستﮬﺎﻯ غرب، پیش از آن که از دریدن جنازهﻯ لیبی دست بردارند، دروغﮬﺎ و صحنه سازیﮬﺎﻯ خود در این کشور را، عیناً علیهﻯ سوریه به کار گرفتند. هم اکنون بیش از ۱۷ ماه است که در سوریه می جنگند. نیروگاهﮬﺎﻯ برق، خطوط انتقال نفت و گاز، اماکن مسکونی و دولتی و غیره را منفجر می کنند. به منظور تحریک افکار عمومی، افراد غیرنظامی، بخصوص زنان و کودکان را عمداً در روستاها و شهرهای کوچک و کم جمعیت به فجیع ترین شکل قتل عام می کنند. فجایع روستاها و شهرکﮬﺎﻯ حولا، قصیر، حمص، حماه و بسیاری دیگر نمونهﻯ آشکار شقاوت وصف ناپذیر غرب در سوریه هستند. در این کشور نیز مثل لیبی و بر خلاف افغانستان و عراق، به جای ارتش نظامی، با استفاده از ارتشﮬﺎﻯ خصوصی و تروریستﮬﺎﻯ مزدور، آتش جنگ علیهﻯ مردم و دولت آن را برافروختهﺍند و جنگ خانمانسوز هم چنان ادامه دارد و تاکنون تلفات انسانی و خسارات عظیمی به کشور و مردم سوریه وارد آوردهﺍند.

جنگ روانی ــ تبلیغاتی، دروغﮬﺎ و تحریکات پیرامون برنامهﻯ هستهﺍﻯ ایران و ترویج ایران هراسی، بخش لاینفک همان سیاست مبتنی بر دروغ و جعل غرب است که از۱۰ سال پیش شروع شده و اگر پوزهﻯ تروریسم غرب، به ویژه در سوریه به خاک مالیده نشود، ایران، میدان بعدی جنگﮬﺎﻯ استعماری خواهد بود. جنگﮬﺎﻯ مرئی و نامرئی، دروغﮬﺎﻯ بزرگ و جعل اکاذیب در بسیاری از کشورهای جهان با شدت و حدت خارج از تصوری ادامه دارد و تنها به موارد مذکور فوق خلاصه نمی شود. زیرا، کل نظام غیرانسانی سرمایهﺪاری، به ویژه کشورهای امپریالیستی، در ورطهﻯ هلاکتبار بحران ساختاری، خود سخت گرفتار آمده و سران بی سران آن سعی می کنند با جنگ و ایجاد هرج و مرج، بحران اجتماعی ــ اقتصادی "نظام" را به کشورهای حاشیهﺍﻯ صادر کنند. نکتهﻯ آخر این که مردم مناطق اسلامی جهان باید این واقعیت را مورد توجه قرار دهند که کشورهای امپریالیستی برای انتقال بحران به بیرون از خود، در جنگﮬﺎﻯ استعماری قرن بیست و یکم به جای علامت "SS" نازیﮬﺎ، آرم "AA" (آلله آگبار) به بازوی تروریستﮬﺎﻯ مزدور خود بستهﺍ اند.




* * * * * * * * * * *

ضد انقلاب در سوریه

·      

آنچه امروز در سوریه می گذرد انقلاب نیست. جوششی از درون جامعه برای آزادی و عدالت اجتماعی و حفظ استقلال نیست. ضد انقلاب است. "اپوزیسیون شورای ملی و ارتش آزاد سوریه" که همه جانبه مورد حمایت مادی و معنوی امپریالیست جنایتکارآمریکا و ممالک ارتجاعی عربی و رژیم ترکیه قرار می گیرد با خواستهﮬﺎﻯ رژیم صهیونیستی اسرائیل نیز تطابق دارد. استعمارگران می خواهند حکومت سوریه را از درون متلاشی... سازند، زیرا این تلاشی در جهت مصلحت اسرائیل است که با خالی شدن پشت جبههﻯ ایران تجاوز نظامی به کشور ما سهل تر متحقق گردد.
دولتﮬﺎﻯغربی به ویژه آمریکا در جهت این مصلحت حرکت می کنند و نه در جهت برقراری آزادی و دموکراسی که مردم سوریه مستحق آن هستند.نیویورک تایمز 21 ژوئن خبر داد که افسران سازمان جاسوسی آمریکا در جنوب ترکیه به سازماندهی فراریان و خود فروختگان سوری می پردازند و عربستان سعودی نیز حقوق ماهیانهﻯ " ارتش آزاد سوریه" را تأمین می کند. خبرهای دیگر حاکیست که دولت متجاوز و نژادپرست اسرائیل نیز از طرق مختلف به "اپوزیسیون سوریه" و "ارتش آزاد" سوریه یاری می رساند.....تمام رسانهﮬﺎﻯ امپریالیستی با امکانات سرسام آورشان عزمشان را جزم کرده تا سناریوی لیبی را در سوریه متحقق سازند.آنها بیشرمانه فرمان استعفا و پناهنده شدن بشار اسد را در بوق و کرنای خود می دمند و به شستشوی مغزی افکار عمومی می پردازند.این رسانهﮬﺎﻯ امپریالیستی از هیچ جعل و دروغی برای تحقق اهداف استعماری در سوریه دریغ نمی ورزند و یک صدا از "انقلاب" سوریه دفاع می کنند
حال نیروهائی که چشم بر این همه واقعییات می بندند و اراجیف آمریکا و اسرائیل درمورد" انقلاب" سوریه را تکرار می کنند، یا مشتی جاهل و نادان هستند و یا مزدوران جیره خوار امپریالیست در ایران و منطقه.
حزب ما بارها تحلیل کرده است، امپریالیستﮬﺎ در پی آن هستند که رژیم گماشتهﺍﻯ نظیر رژیم لیبی را که گوش به فرمان آمریکا باشد بر مسند قدرت بنشانند. سیاست راهبری امپریالیست آمریکا هژمونی بلامنازع در منطقهﻯ خاورمیانه و خلیج فارس و کنترل کامل منابع نفت و گاز و دیگر منابع طبیعی است."شورای ملی سوریه و ارتش آزاد آن" وسیلهﺍﻯ است در دست امپریالیستﮬﺎ برای تحقق چنین هدف ارتجاعی.
ما بارها تأکید کردهﺍیم که خلق سوریه حق دارد خودش بر سرنوشتش تصمیم بگیرد. مبارزهﻯ مردم سوریه برای آزادی و عدالت اجتماعی بدون پیوند با مبارزهﻯ ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی بی معنی است و راه به جائی نخواهد برد. این امر در مورد کشور ما ایران نیزصادق است و چشم پوشی ازمبارزهﻯ ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی، به دام امپریالیستﮬﺎ در غلطیدن است و بس.
به زیرکشیدن رژیم بشاراسد و هر گونه تغییر و تحولی در این کشور یک وظیفهﻯ درونی است و بر نیروهای انقلابی و مترقی ایرانی است که قاطعانه توطئه و دخالت جهانخواران بینﺍلمللی و مزدوران منطقهﺍﻯ شان در امور داخلی سوریه را محکوم کنند و ضد انقلاب آمریکائی ــ صهیونیستی اپوزیسیون "شورای ملی و ارتش آزاد سوریه" را افشا سازند.
دست امپریالیستها از سوریه کوتاه باد!

 نقل از فیسبوک توفان حزب کارایران
سخن هفته
چهارشنبه 11 ژوئیه

تروریسم خوب و تروریسم بد

در حاشیهﻯ عملیات تروریستی در دمشق


امپریالیستﮬﺎ تروریسم را به بد و خوب تقسیم کردهﺍند. آن تروریسمی که به نفعشان باشد،تروریسم خوبی است، از آن دفاع می کنند و در یک کارزار رسانهﺍﻯ آن را به عنوان یک "امر رهائیبخش که عین آزادی و حقوق بشر" است، به خورد افکار عمومی می دهند. مثلاً عملیات تروریستی در دمشق توسط جریانات القاعده و مزدوران امپریالیست برای سرنگونی رژیم بشار اسد امر خوبی است و می تواند اجلاس شورای امنیت سازمان ملل را برای یک رأی گیری مثبت و حملهﻯ نظامی به سوریه ترغیب کند.... و سرانجام " آزادی" را برای مردم به ارمغان آورد... چنین تروریسمی خوب است.!
اما ترور در عربستان علیهﻯ رژیم وهابی و نوکر آمریکا امر بدی است زیرا منافع آمریکا را به خطر می اندازد، زیرا نفت عربستان پشتوانهﻯ دلار آمریکاست... لذا رسانهﮬﺎﻯ امپریالیستی این ترور را محکوم می کنند زیرا "مغایر حقوق بشر است".... چنین تروریسمی بد است.!
ریاکاری امپریالیستﮬﺎ حد و مرزی ندارد. فقط کسانی چنین ریاکاریﮬﺎﻯ سیاسی و اغواگرانه را می پذیرند که نادان و جاهل و یا جیره خوار امپریالیستﮬﺎ باشند.
انفجار بمب در دمشق و عملیات تروریستی در سوریه، سناریوئی است از طرف امپریالیست آمریکا و متحدینش برای سرنگونی رژیم سوریه و گماردن رژیمی همانند رژیم لیبی و یا نطیرآن برای تأمین منافع استراتژیک آمریکا و اسرائیل در منطقه. این هیاهوی امپریالیستی و عملیات تروریستی در سوریه هیچ ربطی به آزادی و دموکراسی و حقوق بشر ندارد و از منظر حزب ما به شدت محکوم است.

مرگ بر امپریالیست آمریکا این بزرگترین تروریست دولتی جهان!
دست امپریالیستﮬﺎ و صهیونیستﮬﺎ از سوریه کوتاه باد!
                                                           
نقل از فیسبوک توفان

چهارشنبه 18 ژوئيه 2012 - 28 تیر 1391

***
حزب ما بارها تحلیل کرده است، امپریالیستﮬﺎ در پی آن هستند که رژیم گماشتهﺍﻯ نظیر رژیم لیبی را که گوش به فرمان آمریکا باشد بر مسند قدرت بنشانند. سیاست راهبری امپریالیست آمریکا هژمونی بلامنازع در منطقهﻯ خاورمیانه و خلیج فارس و کنترل کامل منابع نفت و گاز و دیگر منابع طبیعی است."شورای ملی سوریه و ارتش آزاد آن" وسیلهﺍﻯ است در دست امپریالیستﮬﺎ برای تحقق چنین هدف ارتجاعی.
ما بارها تأکید کردهﺍیم که خلق سوریه حق دارد خودش بر سرنوشتش تصمیم بگیرد. مبارزهﻯ مردم سوریه برای آزادی و عدالت اجتماعی بدون پیوند با مبارزهﻯ ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی بی معنی است و راه به جائی نخواهد برد. این امر در مورد کشور ما ایران نیزصادق است و چشم پوشی ازمبارزهﻯ ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی، به دام امپریالیستﮬﺎ در غلطیدن است و بس.
      به یاد رفیق بهرام رازی


رفیق بهرام رازی با نام مستعار جمال٬ در یک خانوادهﯼ متوسط و شریف چشم به جهان گشود. در دوران تحصیل، فردی با استعداد بود و در همهﯼ کارهایش پشتکار فوقﺍلعادهﺍﯼ داشت. با اوج گیری مبارزات خلق ستمدیدهﯼ ایران در سال ٥٧ رفیق به همراه برادر و یکی از همرزمانش فعالیت گستردهﯼ خود را در سطح مدارس بجنورد آغاز کرد و در بسیج دانش آموزان مدارس برای تظاهرات و میتینگ و افشاگری علیهﯼ رژیم مزدور شاه فعالیت چشمگیر داشت.
رفیق بهرام رازی به کمک برادر قهرمانش رفیق نادر رازی با افکار مارکسیستی آشنا شد و پس از مطالعه در اوایل ٥٨ حزب کار ایران را تنها تشکل به حق کمونیستی یافت. از این رو با عشقی وصف ناپذیر فعالیت انقلابی خود را در حزبمان آغاز نمود. سرانجام مدتﻫﺎ پس از آموزشﻫﺎﯼ لازم توانست با شهامت و سرافرازی به افتخار عضویت در حزب نائل آید.
شور و عشق بی پایانش به تودهﻫﺎﯼ رنج و کار سبب شد تا رفیق برای کمک به آنها عاشقانه به میانشان بشتابد و برای با سواد کردن زحمتکشان به محلات فقیر نشین شهر می رفت و با جان و دل در این راه می کوشید. از این رو در قلب مردم جای ویژهﺍﯼ داشت. رفیق بهرام به کمک دیگر رفقا برای بالا بردن سطح آگاهی سیاسی٬ اجتماعی دهقانان محروم و رنجدیده و هم چنین برای افشای هر چه بیشتر عملکردهای رژیم مدافع فئودالﻫﺎ و سرمایهﺪاران، اقدام به پخش نشریهﯼ "اتحاد دهقانان" می نمودند که نقش بسیار مٽبتی در این زمینه ایفا نمود. رفیق خطاط و نقاش زبردستی بود. در تظاهرات و میتینگﻫﺎ اکٽر پلاکاردهای حزب را می نوشت. بسیاری از رفقای حزبی برای آموزش خطاطی و نقاشی پیش او می رفتند و او با صبر و حوصله و بردباری به همه آموزش می داد. گر چه خودش در میان مردم شهر نیست٬ اما شعارهای خوش خط و زیبائی که بر در و دیوار شهر تا مدتﻫﺎ باقی مانده بود٬ حکایت از عشق و ایمان او به خلق شریف و رزمندهﯼ میهن می کرد.رفیق بهرام نویسندهﯼ توانائی بود و در این زمینه به حزب کمکﻫﺎﯼ زیادی نمود. رفیق یار با وفای رفیق شهیدمان یدالله٬ در یک روز به حزب معرفی شدند و قلب عاشق و تپیده شان به خلق و آزادی میهن٬ توسط دژخیمان جمهوری اسلامی در یک روز از کار افتاد.
رفیق بهرام در مرداد ٦۰ در یک مأموریت حزبی دستگیر شد. او در مقابل دشمنان خلق٬ چون کوه استوار ماند و شکنجهﻫﺎﯼ مزدوران خمینی نتوانست کوچک ترین خللی در عزم آهنینش به وجود آورد. او رفت اما راز خلق نگفت و دفتر عشق او ایمان به حزب پرولتاریا را برای دشمنان خلق باز نکرد. در زندان همواره روحیهﯼ خود را حفظ نمود و به خاطر "توبه نکردن" مورد خشم و کین جلادان قرار گرفت. بارها به دلیل تسلیم ناپذیری به سلول انفرادی برده شد ولی قهرمان ما با کینهﯼ طبقاتی و خشم انقلابی به دشمنان سیه دل و اعتقاد و ایمان به حزب پرولتاریا و ایدئولوژی مارکسیسم ــ لنینیسم٬ شکنجهﻫﺎﯼ قرون وسطائی را تحمل کرد. عشق و ایمان به پیروزی خلق سبب شد که حتی در زندان هم دست از مبارزه برندارد. او به همراه رفقای شهید یدالله و رضا، هستهﯼ حزبی داخل زندان را به وجود آوردند و مصمم بودند که حتی به قیمت جانشان نگذارند ارتجاع بر زندان حاکم گردد و ارادهﯼ زندانیان را در هم شکند. بعد از یک سال که رژیم به عظمت و نقش انقلابی رفقا پی برد٬ در پی شکنجهﯼ وحشیانه٬ رفقای سه گانه ما را در یک بیدادگاه فرمایشی مجدداً محاکمه  و حکم اعدام آنها را صادر می نماید. سحرگاه خونین یکشنبه ١٤ شهریور٬ سه مبارز خستگی ناپذیر٬ سه عقاب تیز پرواز و سه امید و عشق توسط مزدوران رژیم خمینی تیرباران می شوند. رفیق بهرام قبل از اعدام٬ به حزب پیام فرستاد که با قدرت هر چه بیشتر راهشان را ادامه دهیم.
خوشا که مبارزه و نفرت خلق و فرزندان دلاورشان با اعدام و در بند نمودن آزادیخواهان پایان نمی یابد.

جاودان باد خاطرهﯼ توفانی شهید رفیق بهرام رازی

در افشای سازمان مجاهدین

"ما اونی که بودیم، دیگه نیستیم". برگرفته از گفتار مهدی ابریشمچی یکی از رهبران سازمان مجاهدین بعد از ازدواج ایدئولوژیک همسرش با مسعود رجوی. سخن آقای ابریشمچی درست است. دیگه آنها آن سازمان مجاهدین که مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم را جز افتخاراتش می دانستند، نیستند. امروز همکاری و نوکری برای امپریالیسم و صهیونیسم اسرائیل برای بمباران ایران، جزء افتخاراتشان است. این سازمان امروز چنین ننگی را  بر می تابد و به گذشتهﺍش تف می ریزد.
سرنوشت همهﻯ کسانی که دورنمای مبارزه را ازدست دادهﺍند و در اتحاد با عفریت بیرونی برای زدن عفریت داخلی چشم دوختهﺍند همین است. شکست و سرافکندگی.



پاسخ یکی ازفالانژهای فریب خوردهﻯ مجاهدین درفیسبوک

"تودهﺍﻯ و کمونیست، کثیف تر از دیگران شمائید. بلائی که بلوک به اصطلاح شرق چین و روسیه سر ملتﮬﺎ آورده، یادتان رفته دیگه شما جوجه کمونیستﮬﺎ والتقاطیﮬﺎ دم از مبارزه با امپریالیسم نزنید.."

ازاینکه آماس رگ حضرت عالی از افشای ما درمورد همکاری مشمئز کنندهﻯ سازمان مجاهدین با رژیم صهیونیستی اسرائیل و امپریالیست آمریکا برای سرنگونی رژیم اسلامی ایران بیرون زده، مسروریم. زیرا شما گویا از آن دسته از مجاهدین هستید که هنوز باورتان نمی شود که مجاهدین امروزی ادامه دهندهﻯ راه حنیف نژادها، سعید محسنﮬﺎ، بدیع زادگانﮬﺎ، رضائیﮬﺎ ....نیستند. سازمان مجاهدین کنونی فرسنگﮬﺎ با آمال میهن پرستی و استقلال طلبی مجاهدین انقلابی و میهن دوست فاصله دارد. مجاهدین امروزی با اسرائیل برای ترور دانشمندان ایرانی همکاری کرده و می کند و بدان افتخار هم می کند. مجاهدین کنونی موافق تحریم اقتصادی علیهﻯ مردم ایران است. مجاهدین مشوق تجاوز نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران است. و به همین دلیل از جمهوری خواه جنگ افروزی بنام نوت گینگریچ دعوت به عمل آورد تا از طریق وی پیام مجاهدین را به دولت آمریکا برساند که این سازمان موافق تجاوز به ایران و همانند چلبی عراقی و مزدوران لیبیائی و افغانی نظیر آقای کرزای حاظر به خدمت است...
حال یا شما موافق سیاست و برنامهﻯ سازمان مجاهدین هستید و یا مخالف. اگر مخالف آن هستید نباید از افشاگری حزب ما و دیگردوستان برافروخته شوید بلکه باید صمیمانه به اردوی میهندوستان به پیوندید. فراموش نکنید که این فقط کمونیستﮬﺎ نیستند که مخالف تجاوز نظامی و تحریم اقتصادی علیهﻯ مردم ایران هستند بلکه همهﻯ ایرانیان دموکرات و مترقی و ملی و میهن دوست و همهﻯ مردم صلحدوست جهان مخالف تجاوز نظامی آمریکا و اسرائیل به ایران هستند و هر تغییر و تحول سیاسی در ایران را وظیفهﻯ داخلی مردم ایران می دانند و نه اجانب. کسی که علیهﻯ امپریالیست و صهیونیست موضع نگیرد و سرنگونی رژیم ارتجاعی اسلامی را وظیفهﻯ مردم ایران نداند، چه به خواهد و چه نخواهد به اردوی جهانخواران بینﺍلمللی پرتاب خواهد شد. سرنوشت مجاهدین بسیار غم انگیز است. از سیاستﮬﺎﻯ ویرانگران درس بگیرید و به مردم ایران بپیوندید.



فیلم استقبال بیشرمانهﻯ سازمان مجاهدین از نوت گینگریچ را تماشا کنید. سند خیانت به ملت ایران و همهﻯ آزادیخواهان مستقل و ملی است.


* * * * * * * * *


طبقه کارگر پرچمدار مبارزه برای دموکراسی

ضد کمونیستﮬﺎ دشمنان آزادی و دموکراسی

تعمیق دموکراسی و کشش به سمت طبقهﻯ کارگر شرط تضمین هر حقوق دموکراتیک دیگری است. ولی برای کشیدن کارگران به مبارزه باید از حقوق آنها دفاع نمود. باید پذیرفت که طبقهﺍﯼ به نام طبقهﻯ کارگر وجود دارد، باید پذیرفت که مبارزهﻯ طبقاتی وجود دارد، باید پذیرفت که خصوصی سازی، لیبرالیسم دشمن طبقهﻯ کارگر است. باید پذیرفت که جامعه باید به سمت سوسیالیسم پیش رود. باید پذیرفت که بورژوازی دشمن کمونیسم و هواداران کارل پوپرها و اندیشمندان ضد کمونیست، دشمنان مردم ایرانند. باید هویت طبقهﻯ کارگر را به رسمیت شناخت، پذیرفت که ثروت جامعه ناشی از بهره کشی از طبقهﻯ کارگر است. تنها با این دید است که می شود با طبقهﻯ کارگر پیوند بر قرار کرد و برای تحقق دموکراسی مبارزه کرد.
همهﻯ کسانی که هم و غمشان این شده که خطابهﻫﺎﯼ بالا بلند ضد کمونیستی امضاء کنند و افکار روشنفکران گمراه را بر ضد کمونیستﻫﺎ و هواداران طبقهﻯ کارگر و دیکتاتوری پرولتاریا بسیج کنند، بدترین مستبدین هستند که هرگز قادر نخواهند بود کار مبارزهﻯ دموکراتیک را به پایان برسانند. همهﻯ آنها که به پرولتاریا نه به مثابهﻯ طبقهﺍﯼ مستقل که باید حزب خودش را داشته باشد نگاه کرده بلکه پرولتاریا را چرخ پنجم بورژوازی می دانند دشمنان دموکراسی در ایران هستند. همهﻯ آنها که می خواهند با تکیه بر جنبش سبز از بالای سر پرولتاریا و بدون حضور پرولتاریا دموکراسی مذهبی یعنی دموکراسی بین خودشان را در گفتمانﻫﺎﯼ مذهبی خویش به وجود آورند، مستبدهای کلاشی هستند که نه هوادار کارگران هستند و نه از دموکراسی دفاع می کنند. همهﻯ آن روشنفکران توبه کاری که شکنجه نشده از مارکسیسم توبه کردند و کارل پوپرها را ذکر گرفتند و هر روز و هر شب قبل و بعد از غذا و قضای حاجت انزجار خویش را از خشونت مردم و نه خشونت حاکمیت ابراز می دارند و هوادار دموکراسی سلطنت طلبی شدهﺍند بدترین مستبدینی هستند که با اوج مبارزه و تشدید تضادها باید ماهیت خویش را نشان دهند و قادر نخواهند بود به بندبازی سیاسی ادامه دهند.

تشدید مبارزه، خطوط جبههﻯ انقلاب و ضد انقلاب را روشن می کند . باید از اعتصاب  کارگران برای حقوق دموکراتیک حمایت کرد، باید از آزادی احزاب به ویژه احزاب کارگری و کمونیستی حمایت کرد، باید از آزادی مطبوعات به ویژه مطبوعات کمونیستی حمایت کرد، باید هوادار آزادی همهﻯ زندانیان سیاسی و به ویژه زندانیان کمونیست بود که بیش از همهﻯ زندانیان در اسارت بورژواها و مستبدین بودهﺍند. برخورد به کمونیستﻫﺎ معیار روشن ماهیت دموکراتیک جریانﻫﺎ و یا افراد است. جنبشی که چنین دیدی، چنین برداشتی از مبارزه و برخورد به طبقهﻯ کارگر نداشته باشد قادر نیست طبقهﻯ کارگر را به صحنه بکشد و به عنوان متحد وی عمل کند. این جنبش خودش در مبارزهﻯ دموکراتیک منزوی می گردد. در دنیای امپریالیسم هرگز نمی شود مبارزهﻯ دموکراتیک را بدون پیوند زدن آن با مبارزهﻯ ضد امپریالیستی و بدون توجه به بسیج طبقهﻯ کارگر به پیش برد. این یکی از نقاط ضعف جنبش طبقهﻯ مرفه و متوسط کنونی جامعهﻯ ایران است که به جنبش سبز معروف شده است.      


* * * * * * * * *

گرانی مرغ و رونق کباب گنجشک

"اگر این روزها سری به بازار اهواز و البته برخی شهرهای دیگر استان بزنید، می بیند که دست فروشانی حضور دارند که گنجشکﮬﺎﻯ سلاخی شده را به سیخ کشیدهﺍند و در سینیﮬﺎئی در معرض فروش مردم قرار می دهند. این در حالی است که برخی از مردم از دیدن چنین صحنهﮬﺎئی شگفت زده و ناراحت می شوند و برخی دیگر با پرداخت پول آنها را تبدیل به لقمهﮬﺎﻯ خوشمزه می کنند.
برخی آنها را کباب می کنند؛ برخی به عنوان گوشت در خورش استفاده می کنند و برخی هم آنها را سرخ می کنند؛ ولی همهﻯ اینﮬﺎ باعث شده تا ادامهﻯ نسل گنجشکﮬﺎ که بی آزارترین پرندهﮬﺎﻯ دور و بر ما هستند، با خطرات جدی مواجه شود.
جالب این که به علت جثهﻯ کوچک گنجشکﮬﺎ، تهیهﻯ غذائی از آنها باعث نابودی شمار فراوانی از این پرنده می شود. برای نمونه، برای یک وعده غذای معمولی یک فرد که البته پرخور هم نباشد، دستِکم ۲۰ گنجشک باید شکار و کشته شوند که می توان نتیجه گرفت برای یک وعدهﻯ غدائی یک خانوادهﻯ پنج نفری ۱۰۰ گنجشک باید شکار شوند.

خوردن گنجشکﮬﺎ که روز به روز طرفداران فراوانی پیدا می کند، ادامهﻯ زندگی این پرنده را تهدید می کند؛ زیرا هم فروشندگان آن در حال افزایش هستند و هم شمار شکار آن. حتی کار به جائی رسیده که برخی از فروشندگان، شرمندهﻯ مشتریان خود در بعدازظهرها می شوند زیرا گنجشکی برای فروش به آنها ندارند.
در گذشته مردم لانه کردن گنجشک در خانهﺍﻯ را نشانهﻯ ورود خوشبختی و خیر و برکت به آن خانه می دانستند؛ ولی حالا چه تغییری در زندگی آدمﮬﺎ پیش آماده که این پرندهﻯ کوچک خوشبختی نیز ...
خانمی که در بازار نادری اهواز روزانه شمار فراوانی گنجشک می فروشد در حالی که با مهارت و سرعت خاصی پرهای گنجشکﮬﺎ را از بدن آنها جدا می کند و به سیخ می کشید در این خصوص می گوید:
"مردم روز به روز استقبال فراوان تری از این گنجشکﮬﺎ می کنند و من در روز بیش از هزارتا از آنها را می فروشم." وی در خصوص این که معمولاً مشتریانش از چه قشری هستند، می گوید:
"فرقی نمی کند؛ این پرندهﮬﺎ طرفداران زیادی دارند. از مردم بالای شهر مشتری دارم. از مردم پائین شهر که با چانه زنی خود امان ما را بریدهﺍند نیز مشتری دارم. جدیداً بالا شهریﮬﺎ برای کلاس، گذاشتن این پرندهﮬﺎ را می خرند و جلوی میهمان خود می گذارند.
شیوهﻯ فروش گنجشک در اهواز

این فروشنده در خصوص این که این گنجشکﮬﺎ در کدام مناطق صید و شکار می شوند، نیز می گوید: شهرستان دزفول بیشترین حجم شکار گنجشک را به خود اختصاص داده و معمولاً بیشتر آنها از این شهر آورده می شوند؛ ولی در اغلب شهرهای استان خوزستان همانند شوشتر و حمیدیه شکار گنجشک نیزصورت می گیرد.
این پرندهﮬﺎ معمولاً به وسیلهﻯ یک توری بزرگ که روی آن گندم یا سایر مواد خوردنی می گذارند و با کشیدن ناگهانی آن، صید می شوند تا غدای مردمی شوند که برای کلاس گذاشتن این پرنده را در سفرهﻯ غذائی خود می گذارند.
یکی از فروشندهﮬﺎﻯ دیگر اهواز نیز در این خصوص می گوید:
"از وقتی مرغ گران شده فروش گنجشک بالاتر رفته، به گونهﺍﻯ که عرصهﻯ گنجشک جوابگوی تقاضای بی شمار و رو به افزایش مردم نیست.ً
وی همچنین می گوید:
"کار من چون شامل یک سینی و یک گونی (کیسهﻯ مخصوص آرد) است، مزاحمت چندانی برای کسی ایجاد نمی کند و معمولاً از جائی به ما برای عدم کار کردن تذکر ندادهﺍند، ضمن این که اگر هم روزی قرار است مانع کار ما شوند به راحتی جابه جا می شویم؛ ولی ما مشتری داریم و حتی به صورت تلفنی هم سفارش می گیریم!"
اما شکار بی رویهﻯ گنجشک باعث خطرات فراوانی برای این پرندهﮬﺎ شده، به گونهﺍﻯ یک کارشناس حیات وحش در این خصوص عنوان می کند:
"شکار بی رویهﻯ گنجشک در شهرستان دزفول عامل تغییر جثهﻯ این پرنده شده است.»
مونا قدسی می گوید:
"طبق مطالعات انجام گرفته در ارتباط با زیست سنجی گنجشک معمولی در شهرستان دزفول در استان خوزستان، اختلاف معنی داری در برخی از متغیرهای کمی مربوط به بیومتری این گونه، از جمله طول بدن و وزن بدن، در مقایسه با مناطق دیگر مشاهده شده است که این می تواند به دلیل مصرف غذائی بیش از حد گنجشک در جوامع انسانی شهرستان دزفول باشد."
وی تصریح می کند:
"پرندگانی نظیر گنجشک به دلیل قدرت سازگاری زیاد، دامنهﻯ بردباری وسیع و تنوع رژیم غذائی، دارای پراکنش وسیعی هستند و در مناطق مسکونی، زمینﮬﺎﻯ زراعتی، باغﮬﺎ و عموماً در جوار محل زندگی انسانﮬﺎ به سر می برند."
قدسی می گوید:
"شهرستان دزفول با داشتن آب و هوا و پوشش گیاهی مناسب، شرایط مناسبی برای رشد کافی این پرنده را دارد بنابراین تنها موردی که می تواند کاهش جثهﻯ این پرنده را در پی داشته باشد، شکار بیش از حد است.شکار این پرنده در دزفول توسط صیادان و مردم محلی به حدی زیاد است که پرندگان صید شده به شهرستان های مجاور نیز توزیع می شود."
این کارشناس حیات وحش تصریح می کند:
"نتایج تحقیقات حاکی از آن است که شکار و فشار صیادی بی رویه در دزفول منجر به کاهش جثه گونهﻯ گنجشک شده و ادامهﻯ این روند در طولانی مدت، بدون مدیریت صحیح منجر به کاهش جمعیت این پرنده خواهد شد؛ در نتیجه بایستی برنامه ریزی اصولی و مدیریت صحیح در ارتباط با شکار این پرنده در دزفول انجام پذیرد."
گنجشکﮬﺎ پرندگانی هستند کوچک با منقار کلفت و مخروطی و پاهای نسبتاً کوتاه که اغلب پر و بال رنگارنگ ندارند. بیشتر به صورت اجتماعی به سر می برند و به طور دسته جمعی زاد و ولد می ‌کنند و پروازی نیرومند ندارند.
گنجشک معمولی به طول ۱۴ تا ۱۵ سانتیمتر است. گنجشک نر تارک خاکستری پررنگ پس گردن بلوطی، گلوی سیاه، گونه و سطح شکمی سفید مایل به خاکستری است. در پرواز خط بالی کوتاه و نسبتاً واضح و دمگاه خاکستری دارد. پرندهﻯ ماده و نا بالغ فاقد سیاهی گلو در سطح پشتی قهوهﺍﻯ تیره و در سطح شکمی سفید چرک است.
زیستگاه گنجشکﮬﺎ مناطق مسکونی، کشاورزی است و به ندرت دور از محل آدمی زندگی می کنند. در سوراخﮬﺎ و پرچینﮬﺎ، روی شاخهﮬﺎﻯ درخت و در مناطق مختلف لانه می سازند. گنجشک امروزه تقریباً در همه جای دنیا یافت می‌ شود.بیشتر گنجشکﮬﺎ آوازی دلفریب و موزیکال دارند. اغلب گنجشکان لانهﻯ خود را در بوته زارها و علفزارها می سازند، اما نوعی گنجشک لانهﺍش را در جاهای بلندتری نسبت به گنجشکان دیگر می ‌سازد. گاهی لانه را برفراز درختان همیشه سبز تا هشت متر ارتفاع می سازد. لانهﻯ آنها از خار و خاشاک و الیاف گیاهی، و گاهی از شاخه‌های کوچک درختان است.
موسم تخم گذاری گنجشکﮬﺎ معمولاً از نیمهﻯ فصل بهار آغاز می شود و تا اواخر پائیز ادامه دارد. گنجشک ماده از چهار تا شش تخم سفید رنگ با علائم سرخ ــ قهوه‌ای می گذارد. گنجشکﮬﺎئی که در نواحی معتدل به سر می برند، گاه با فرا رسیدن پائیز و زمستان به سوی نواحی گرم مهاجرت می کنند.
به هر حال در حالی که حیات وحش روز به روز در حال دور شدن از زندگی ماشینی آدمﮬﺎ است تنها گنجشکﮬﺎ به دلیل قدرت بالای آنها در کنار آمدن با شرایط محیطی هستند که با جست و گزیر و آوازشان برخی اوقات روحی تازه به کالبد زندگی خشک آدمﮬﺎ می دمند ولی تداوم شکار بی رویهﻯ آنها برای لذت چند لحظهﺍﻯ شکستن استخوان های ظرفیت این پرندهﻯ کوچک خوشبختی، شاید به زودی دیدن پرواز گنجشکﮬﺎ در خیابان و کوچه را نیز به حسرت تبدیل کند.»

برگرفته از "مهر" ۶ مرداد ماه ۱۳۹۱

* * * * * * * * * * *

درباره اعتصاب درخشان کارگران معدن

حزب کمونیست اسپانیا (مارکسیست لنینیست)
6 زوئیه 2012


بیش از ۱۰۰ هزار کارگر معدن از چند هفته، حرکتی به نام "راه پیمائی سیاه" را آغاز کرده‌، به مادرید، پایتخت اسپانیا رسیدند و مورد استقبال پر شور مردم قرار گرفتند. آن‌ها  نزدیک به ۴۰۰ کیلومتر مسافت را از بخش‌های شمالی اسپانیا تا پایتخت پشت سر گذاشتند و با طرح مطالبات خود نظیرلغو ریاضت اقتصادی توسط  سرمایهاران و حامی آن دولت حاکم، اضافه دستمزد، مخالفت برای بالا بردن سن بازنشستگی، اشتغال و مبارزه علیه بیکارسازی.... و در یک کلام مخالفت با سیاستﮬﺎﻯ نئولیبرالی اتحادیه اروپا که توسط بورژوازی اسپانیا اجرا می گردد، بوده است. بحران جاری بحران اسپانیا و یا بحران یونان و یا برتقال نیست. این بحران، بحران سرمایهاریست و مبارزات قهرمانانه پرولتاریای یونان و،اسپانیا علیه کلیت سیاست ویرانگرانه و مخرب بورژوازی امپریالیستی است.مطلب زیر برگرفته از ارگان سیاسی حزب کمونیست اسپانیا (مارکسیست لنینیست) است که به علل  این بحران می پردازد. مطالعه این مطلب جهت شناخت بیشتر از اوضاع کارگران معدن اسپانیا و افشای نقش خائنانه جناحﮬﺎﻯ مختلف بورژوازی مفید خواهد بود.

* * * * * * *

"اعتصاب یک ماههﻯ کارگران معادن اسپانیا، علیرغم آن که رسانهﮬﺎ سعی کردند شهامت و از خودگذشتگی کارگران را از دید مردم پنهان کنند و یا آب سرد بر آن بپاشند، حمایت وسیعی از بخشﮬﺎﻯ دیگر طبقهﻯ کارگر را با خود همراه داشت. کارگران معادن ذغال اسپانیا در 30 سال گذشته در پای منافع الیگارشی اسپانیا و سرمایهﻯ جهانی در چهارچوب کمیسیون اروپا و رهبرانی همچون آنگلا مرکل قربانی شدهﺍند. امروز مانند دیروز، به بهانهﻯ فشار برای تنظیم بودجهﻯ سالانه و در اشکال مختلف مانند کاهش دستمزدها ، حقوق اجتماعی و استراتژیک کارگران حذف می گردند. این سیاست توسط منافع طبقاتی دیکته می شود و نه آن طور که توسط پ. پ. (P.P.) (حزب مردم اسپانیا ــ محافظه کار و حزب حاکم) و پی سو  (PSOE)، (حزب سوسیالیست کارگران اسپانیا- حزب سابقا حاکم) ییان می شوند و درجامعه تبلیغ می گردد. کاهش 190 میلیونی کمکﮬﺎﻯ مستقیم به معادن ذغال باعث حذف بیش از 30 هزار شغل خواهد شد ولی دولت اسپانیا هیچ مشکل و ایرادی برای کمکﮬﺎﻯ 25 میلیاردی برای نجات بانکﮬﺎ از ورشکستگی ندارد. هم چنین می توان کمک به معدن گران ذغال را با کمک به صنایع اتوموبیل سازی که فعالیت غیر تولیدی و مضر دارند مقایسه کرد.
....... باید کارگران شرکتﮬﺎﻯ بزرگ تولید انرژی به کمک کارگران معادن  بشتابند و به آنها به پیوندند. در ضمن، صاحبان معادن ذغال فقط به خاطر اهرم فشار به دولت و حفظ منافع خود است که در مقابل شهامت و رزمندگی کارگران سر خم می کنند. آنها در قربانی کردن و گروگان گرفتن کارگران در مواقع بروز مشکلات  هیچ تردیدی ندارند همانطور که در سال 2010 حقوق معدن گران را برای ماهﮬﺎ پرداخت نکردند. صاحبان معادن بیش از یک قرن است که از سیاست دولت در "حمایت از معادن" سود بردهﺍند و فقط حالا که بخشﮬﺎﻯ قدرتمند تر بورژوازی توان تحمیل برنامهﮬﺎﻯ خود را دارند این صاحبان ادعا می کنند که زمان ایجاب می کند که برای زنده ماندن در بازار جهانی اقداماتی انجام شود. در ضمن، دولتمردان حکومتی قادر به ارائهﻯ یک جایگزین قابل دوام برای ذغال سنگ و تولید ثروت نبودهﺍند ولی بودجهﻯ دولت برای کمک به معادن را برای اهداف انتخاباتی مورد سوء استفاده قرارداده و آن را هدر دادهﺍند. خلاصه آن که ما با سیاستی مواجه هستیم که برای منافع الیگارشی مالی و صاحبان شرکتﮬﺎﻯ چند ملیتی انرژی و ساختمان به نمایندگی  پ پ و پی سو حرکت می کند که از طریق مؤسسات خود و عدم کنترل اجتماعی و عدم شفافیت در تصمیمات اقتصادی اعمال می شود. دولتﮬﺎﻯ طرفدار سلطنت در اسپانیا که بخشﮬﺎﻯ کلیدی صنایع را خصوصی کردهﺍند و آنهائی که شرایط را برای انباشت وسیع سرمایه ایجاد نمودهﺍند، اجازه دادهﺍند که به هزینهﻯ زندگی میلیون کارگر بیکار در اسپانیا و نابودی مناطقی از کشور، کمپانیﮬﺎﻯ خود را به سراسر جهان گسترش دهند. برخلاف این، معدن گران سمبل همبستگی و اتحاد و همکاری طبقهﻯ کارگر و سمبل اراده و سخت کوشی برای دفاع از منافع جمعی هستند.
علیرغم تبلیغات بورژوازی، مبارزهﻯ کارگران معادن اسپانیا زنده مانده و همیشه و به اشکال مختلف آمال مردم اسپانیا را با خود همراه کرده است از انقلاب آسترویاس تا مقاومت شجاعانهﻯ سالهای 1962 تا دههﻯ 1980.، ارزش عظیم این مبارزه این است که مبارزه رابه افقی بسیار وسیع تر از دفاع از حقوق و آیندهﻯ خود برده و جامعه را در مبارزه، متحد ساخته و ..... و به کل همبستگی کشور رسمیت داده است.
اعتصاب معدن گران که در اساس اعتصابی عمومی است مسیر پیشروی را به مردم کشور نشان می دهد. این اعتصاب همبستگی بینﺍلمللی معدن گران بریتانیا ، شیلی ، استرالیا ، آمریکا .... را برای خود کسب نمود و بیانگر تلاش  هماهنگ برای تضمین موفقیت در شکست سیاست اروپا در تعرض به حقوق مردم است.  در طول این یک ماه و نیم مبارزهﻯ سخت، کارگران به این ارزشﮬﺎ مادیت دادند و درسﮬﺎﻯ آموزندهﺍﻯ را برای جنبش کارگری و مردمی به رشتهﻯ تحریردرآوردند. به خاطر این ارزشﮬﺎﻯ سمبلیک که انعکاس مبارزهﻯ یکی از مهم ترین دژهای تشکیلات کارگری و بیانگر قدرت اتحادیهﺍﻯ است نیروهای سرکوبگر دولت اسپانیا هم تلاش کردند که صحنهﮬﺎئی از آستوریاس در سال 1934 ( آستوریاس منطقهﺍﻯ است در شمال اسپانیا که کارگران معدن در سال 1934 دست به قیام زدند و فرانکوی فاشیست آن را به شدت سرکوب کرد) که با اشغال شهرها و دهکده و حملهﻯ کور کورانهﻯ ضد انقلاب به حتی کودکان و کهنسالان همراه بود را، بیاد بیاورند. وحشی گری که دولت توسط آن سعی کرد هر نشانهﺍﻯ از صدای انسانیت و همبستگی و ارادهﻯ طبقهﻯ کارگر را به سکوت وادارد در حمله به شهر سی نرا نمایندگی شده است.
از نظر منطقی مبارزهﻯ معدن گران اسپانیا به تنهائی قادر به پایان دادن به تعرضات زنجیرهﺍﻯ الیگارشی به تودهﮬﺎ نیست. از یکطرف، این مبارزه مطمئناً قدرت نیروی کار متشکل و نیاز به تشکیلات را نشان می دهد اما حقیقت این است که پیشرفت سرمایهﺪاری در اروپا نه تنها قدرت عددی معدن گران را تقلیل داده است بلکه پراکندگی واحدهای تولیدی موجب شده است که  فقط بخشﮬﺎﻯ مخصوصی از طبقهﻯ ما این خصوصیات را دارا باشند. بنابراین، بالاتر از همه لازم است که در مبارزاتی که مردم از آن خودشان می دانند، مبارزات پر طنینی که  توسط میلیونﮬﺎ کارگر شکل گرفته و می تواند محرک اعتصابات عمومی سراسری باشند، سیاستﮬﺎﻯ ملموس و عینی  اتخاذ شوند. مبارزهﻯ معدن چیان می تواند  بسیار با اهمیت و تعیین کننده برای پیشروی مبارزه علیهﻯ الیگارشی باشد. این مبارزه ، با اراده و شهامت، تلاش دارد بخشﮬﺎﻯ دیگر را حول خواستهﮬﺎﻯ خود متحد و متشکل کند.
کمونیستﮬﺎ از حفظ صنعت معدن ذغال به عنوان بخش استراتژیک صنایع دفاع می کنند، به ویژه در زمانی که  سیاست درهم برهم  دولت پادشاهی قادر نیست پیشنهادی ارائه دهد که چگونه این انرژی باید با انرژی  قابل تجدیدی که صنایع مورد لزوم آن در دسترس باشند، جایگزین شود.به خاطر ملاحظات استراتژیک نیاز اجتماعی و کارآئی اقتصادی، لازم است که صنعت تولید انرژی از بخش خصوصی به بخش عمومی منتقل شود تا با حذف محدودیتﮬﺎﻯ تحمیلی توسط بخش خصوصی امکان برنامه ریزی منطقی برای نیاز کشور و در عین حال برآوردن مطالبات اجتماعی و اقلیمی مناطق معدن خیز به وجود آید. بهر حال، در چهارچوب سیاستﮬﺎﻯ فعلی دولت این تغییر سیاست امکان پذیر نیست. دولتﮬﺎﻯ اسپانیا  دهﮬﺎ سال است که منافع کمپانیﮬﺎ و بانکﮬﺎﻯ بزرگ و چند ملیتی را تبلیغ کرده و دولت کنونی، دولتی نیست که شرایط کارگران کشور ما را بهبود بخشد.
مبارزهﻯ کارگران معدن اهمیت فعالیت جمعی و اتحاد طبقهﻯ کارگر برای پیشروی را به ما گوشزد می کند. این مبارزه باید به بخشﮬﺎﻯ دیگر نیروی کار توسعه یافته و هدف مشترک سرنگونی رژیم کهنه و منحط  به آنها منتقل شود تا ما بتوانیم به سطح رفاه و خوشبختی بالائی دست یابیم.

پیش به سوی تشکیل جبههﻯ مردمی برای مقابله با سرمایهﺪاران!
سرنگون باد سیستم پادشاهی سرمایهﺪاران و دغل کاران منحط!
حزب کمونیست اسپانیا (مارکسیست لنینیست)
6 ژوئیه 2012

* * * * * *

انعکاس فراخوان بینﺍلمللی حزب کار ایران (توفان)
 در مورد دستگیری و بدرفتاری با فعالین کارگری در کرج
زنده باد مبارزات کارگران ایران علیهﻯ رژیم سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی!

رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی در 30 سال گذشته از دست زدن به هر جنایت علیهﻯ کارگران و مردم ایران دریغ نداشته است. در هر زمان و مکانی که کارگران و مردم دورهم گرد آمدند تا برای احقاق حقوق خود تصمیماتی بگیرند و در مورد وضع معیشتی و حقوق پرداخت نشده و افزایش دستمزد و ایجاد تشکل مستقل و ....بحث وتبادل نظر نموده و در راه حل مشکلات قدمﮬﺎئی بردارند رژیم جمهوری اسلامی سعی نموده که آنها را سرکوب نماید. رژیم جمهوری اسلامی از تشکل یابی کارگران شدیداً هراس دارد. دهﮬﺎ سال است که رژیم ضد کارگری اسلامی سعی کرده است که از هر تلاشی برای ایجاد سندیکای مستقل کارگری جلوگیری نموده و فعالین آن را دستگیر و شکنجه و روانهﻯ زندان نماید. نمونهﻯ اخیر آن بازداشت 60 نفر از فعالین کارگری در 15 ژوئن 2012 در کرج است . رژیم حامی سرمایهﺪاران جمهوری اسلامی می داند که اتحاد و تشکل کارگران ناقوس مرگ او را به صدا در می آورد و به همین خاطر است که تلاش دارد هرگونه حرکت کارگری در این جهت را در نطفه خاموش کند. اما مبارزات کارگری چه در دورهﻯ رژیم فاشیستی شاه و چه در 30 سال گذشته نشان دادهﺍند که نه تنها این آتش خاموش شدنی نیست بلکه کارگران و مردم ایران و جهان در اعتراض به سرکوبﮬﺎ، بر شدت مبارزات خود می افزایند. در همین راستا است که حزب کار ایران (توفان) نامهﺍﻯ به احزاب برادر و تشکلﮬﺎﻯ مترقی کارگری و مردمی ارسال داشت و به آنها فراخوان داد تا به رژیم ضد کارگری و سرمایهﺪاری جمهوری اسلامی به هر شکل ممکن اعتراض نموده و جنایات آن را در جهان افشا کرده و خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط دستگیر شدگان کرج و همهﻯ فعالین کارگری و همهﻯ زندانیان سیاسی ایران شوند. متن فارسی این فراخوان در نشریهﻯ توفان الکترونیکی شمارهﻯ 72  تیرماه 1391 درج شده است. 

این فراخوان بینﺍلمللی وسیعاً در ارگانﮬﺎﻯ رسمی احزاب برادر انعکاس یافت:
حزب کمونیست اسپانیا (مارکسیست لنینیست ) فراخوان حزب را به اسپانیائی ترجمه کرده و آن را در نشریهﻯ اکتبر، ارگان حزب درج نمود و هم چنین آن را برای احزاب برادر اسپانیائی زبان ارسال کرده است.

julio 6, 2012 por PCE (m-l)  
Publicado en:
Comunicados
El pasado 15 de junio, en la ciudad de Karaj, agentes de la Inteligencia y Seguridad del régimen iraní asaltaron el lugar de reunión de los sindicalistas. Unos sesenta activistas fueron arrestados, golpeados y llevados a prisión para ser interrogados. La reunión fue convocada para discutir y hallar una adecuada respuesta al impago de salarios, a la falta de seguridad laboral, a los despidos masivos y frente a la represión que sufren los trabajadores que intentan formar ……
* * * * * * * *
تشکیلات برای بازسازی حزب کمونیست یونان (1955-1918 ) فراخوان انگلیسی حزب را در وبلاگ انگلیسی زبان خود درج نموده و آن را به آدرسﮬﺎﻯ الکترونیکی  فعالین و دوستداران خود پست کرده است.
The worker-activists must be released immediately and unconditionally from the prisons of the Islamic Republic of Iran !
Dear Comrades,
On June 15, 2012 in the city of Karaj, the Intelligence and Security agents of the regime of the Islamic Republic of Iran raided the………

همچنین این رفقا فراخوان ما را به زبان یونانی برگردانده و در تارنمای تشکیلاتی خود درج نمودهﺍند.
                                                                                                      Πέμπτη, 5 Ιουλίου 2012

Οι ακτιβιστές-εργάτες πρέπει να απελευθερωθούν αμέσως και άνευ όρων από τις φυλακές της Ισλαμικής Δημοκρατίας του Ιράν!


Αγαπητοί σύντροφοι,
Στις 15 Ιουνίου 2012 στην πόλη Karaj, οι πράκτορες Πληροφοριών και Ασφάλειας του καθεστώτος της Ισλαμικής Δημοκρατίας του Ιράν εισέβαλαν τον τόπο συνάντησης των ακτιβιστών εργαζομένων. Περίπου 60 ακτιβιστές συνελήφθησαν, χτυπήθηκαν, και οδηγήθηκαν στη φυλακή για ανάκριση. Η συνάντηση πραγματοποιήθηκε για να συζητήσουν και να βρουν μια κατάλληλη απάντηση στην καθυστερημένη πληρωμή των μισθών, την έλλειψη εργασιακής ασφάλειας, τις μαζική διατάξεις για την καταστολή των εργαζομένων, οι οποίοι προσπαθούν να σχηματίσουν ανεξάρτητες συνδικαλιστικές οργανώσεις.   Αν και οι περισσότεροι από αυτούς αφέθηκαν ελεύθεροι μέσα σε 24 ώρες, εννέα από αυτούς κρατούνται στη φυλακή. Από τότε, δεν είχαν καμία επαφή με την έξω από τις φυλακές.
Το Κόμμα Εργασίας του Ιράν (Toufan) καταδικάζει τη σύλληψη και φυλάκιση των εργατών ακτιβιστές που αγωνίζονται για τα δίκαια και τα βασικά τους δικαιώματα. Για άλλη μια φορά, έχουμε εκφράσει τη βαθύτατη
پلاتفرم کمونیستی ایتالیا فراخوان را به زبان ایتالیائی ترجمه نموده و آن را در ارگان و تارنمای خود درج کرده است.

Iran: libertà per gli attivisti operai imprigionati!
Lo scorso 15 giugno, nella città di Karaj, agenti dei servizi segreti del regime iraniano hanno assaltato
un luogo di riunione di sindacalisti. Circa sessanta attivisti sono stati arrestati, malmenati e portati in

اینﮬﺎ نمونهﮬﺎئی از فعالیتﮬﺎﻯ انترناسیونالیستی رفقای متشکل در کنفرانس بینﺍلمللی احزاب و سازمانﮬﺎﻯ مارکسیست لنینیست هستند. انجام وظائف انترناسیونالیستی مشخص و ملموس یکی از ارکانﮬﺎﻯ فعالیت رفقای کنفرانس بینﺍلمللی جهت تقویت و استحکام همبستگی بینﺍلمللی بین کارگران جهان و شناساندن شرایط  و مشکلات زندگی و مبارزه در کشورهای جهان است.
رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی ایران باید بداند که هرنوع تعرض به حقوق کارگران و فعالین کارگری  در ایران بدون پاسخ بینﺍلمللی نخواهد ماند.  همان طور که ما بارها گفتهﺍیم فقط تشدید مبارزهﻯ مردم ایران و حمایت واقعی بینﺍلمللی می تواند رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی را وادار به عقب نشینی کرده و دست او را از سر مردم ستمدیده ایران کوتاه نماید.

آزادی فوری و بدون قید و شرط همهﻯ فعالین کارگری و زندانیان سیاسی!
زنده باد سوسیالیسم، تنها راه نجات بشریت!
* * * * * * * * *

» تاریخ کلیۀ  جوامعی که تا کنون وجود داشتهﺍند،جز تاریخ مبارزۀ طبقاتی نبوده است، به استثنای تاریخ جامعۀ بدوی. مرد آزاد و برده، اشراف و اعوام، ارباب و سرف، استاد کار و کارگر روزمزد، در یک کلام ستمگر و ستمکش، همواره در تضاد بودهﺍند و به نبردی لاینقطع، گاه نهان و گاه آشکار، مبارزهﺍﻯ که هر بار یا به تحول انقلابی سازمان سراسر جامعه و یا به فنای مشترک طبقات متخاصم ختم می گردید، دست زدهﺍند. «
  مارکس و انگلس  مانیفست حزب کمونیست


توفان شمارۀ 149 مرداد ماه 1391
 ارگان مرکزی
حزب کار ایران منتشر شد.

رفقا، دوستان و یاران مبارز!

برای پیشبرد نبردعلیه رژیم سرمایهﺩاری جمهوری اسلامی، علیه امپریالیسم جهانی،علیه رویزیونیسم وضد انقلاب ترتسکیسم و شبه ترتسکیسم و تقویت جنبش کمونیستی ایران به حزب کارایران (توفان) کمک مالی کنید!

پارهﺍﻯ از انتشارات جدید توفان از سایت اینترنتی:
*مدافعین استعمار نوین
* برعلیه عامیانه کردن شعار انتقاد از خود ــ استالین
* گزارش سیاسی کمیتۀ مرکزی به کنگرۀ چهاردهم حزب کمونیست (ب) اتحاد شوروی
* گزارش سیاسی کمیتۀ مرکزی به کنگرۀ پانزدهم حزب کمونیست (ب) اتحاد شوروی
* جنبۀ بین المللی انقلاب اکتبر ــ استالین
* مارکسیسم و مسئلۀ ملی ــ استالین
* ترتسکیسم، ضدانقلاب در پوشش ــ م. ج. اولژین
* سخنرانی و نطق استالین به مناسبت شروع جنگ کبیر میهنی
* مانیفست حزب کمونیست ــ مارکس و انگلس
* امپریالیسم به مثابۀ بالاترین مرحلۀ سرمایهﺪاری ــ لنین
* توطئۀ بزرگ کتاب سوم
* توطئۀ بزرگ کتاب چهارم

آدرس سایتها ووبلاگهای مرتبط با حزب
www.toufan.org
http://www.kargareagah.blogspot.com/
http://kanonezi.blogspot.com/
http://rahetoufan67.blogspot.com/
ازتوفان در فیس بوک و توییتر دیدن کنید.
.

دست امپریالیستها از ایران و منطقه کوتاه باد!