۱۳۹۰ بهمن ۴, سه‌شنبه

بیانیه حزب کار ایران(توفان)
پیرامون تحریمهای غیر قانونی علیه ایران که یک اقدام جنایتکارانه ضد بشری و جنگ افروزانه است
 روز دوشنبه 23/01/2012 وزرای خارجه اتحادیه امپریالیستی اروپا در بروکسل، تصمیم گرفتند محاصره اقتصادی ایران را با تحریم بانک مرکزی ایران و مسدود کردن دارائیهای مردم میهن ما گسترش دهند. از اول ماه ژوئیه این تحریمها با جلوگیری از واردات نفت ایران به اروپا تکمیل می گردد تا کمر اقتصاد  ایران را بشکند.
تحریم اقتصادی ایران و گرسنگی دادن به مردم میهن ما یک اقدام غیر قانونی و جنایت علیه بشریت است. امپریالیستها می خواهند با ایجاد یک عراق و نوار غزه دوم، نیت شوم، غارتگرانه و سلطه جویانه خویش را به ایران و به همه ممالک "مزاحم" تحمیل کنند. مجازات ایران باید درسی برای همه ممالک غیر متعهد و تمام کسانی باشد که به امپریالیستها مسلوب الاراده، تمکین نمی کنند
اگر در گذشته این جنایتهای ضد بشری را با قطعنامه های غیرقانونی شورای امنیت توجیه می کردند، در مورد تحریمهای اخیر حتی مجوز شورای امنیت سازمان ملل نیز وجود ندارد و دسیسه مشتی غارتگر جهانی بر ضد یک کشور عضو سازمان ملل متحد و عملا ضد منشور ملل متحد است. تحریمهای اروپا و آمریکا فاقد هرگونه مبنای حقوقی بین المللی است. امپریالیست آمریکا تصمیم کنگره آمریکا را به همه ممالک جهان تحمیل می کند و قانون خودش را قانون جهان جا می زند. همین اقدام غیرقانونی و زورگویانه نشانه ماهیت عمیق استیلاگرانه، زورگویانه و مستبدانه  امپریالیست آمریکاست.
در حالیکه وزیر امور خارجه روسیه آقای سرگی لاوروف Sergej Lawrow "اقدامات یکجانبه را بی فایده دانست" و اضافه کرد که دلیلی ندارد بیش از تصمیمات مشترک در شورای امنیت سازمان ملل، اقداماتی دیگری نیز انجام پذیرد، معاون وزیر امور خارجه دولت تجاوزگر و نژادپرست اسرائیل، آقای دانی آیالون Danny Ajalon در یک مصاحبه مطبوعاتی در رادیو اسرائیل مدعی شد: "این تحریمها خطر جنگ را کاهش داده است". خانم کاترین اشتورن Catherine Ashton مسئول امور خارجی اتحادیه اروپا و آقای کارل بیلت Carl Bildt وزیر امور خارجه سوئد، بعد از اینکه به تصمیمات جنگ افروزانه و تهدید آمیز خویش پایان دادند، مدعی شدند که اساس کار ما توسل به دیپلماسی و مذاکره است.!!
دروغهای امپریالیستها در مورد حق قانونی و مسلم ایران در غنی سازی اورانیوم، که انحصار کنسرنها درتولید انرژی هسته ای را درهم می شکند، بسیار روشن است. آنها مرتب در یک جنگ روانی فریبکارانه، از بمب اتمی موهومی ایران که کوچکترین مدرک و سندی پیرامون موجودیت آن  تا کنون ارائه نداده اند، سخن می رانند. گیدو وسترولهGuido Westerwelle  وزیر امور خارجه آلمان با بی شرمی مدعی می شود: "ما نمی توانیم بپذیریم که ایران به بمب اتمی دست پیدا کند" این "تنها یک مسئله امنیتی برای منطقه نیست بلکه امنیت همه دنیا را برهم می زند". توجه کنید! بمب اتمی موهومی ایران، امنیت همه دنیا را برهم می زند، ولی صدها بمبهای اتمی مخفی و علنی اسرائیل متجاوز و اشغالگر و یا امپریالیستهای آمریکا، انگلستان و فرانسه، خطری برای امنیت جهانی نیستند. معلوم می شود بمب اتمی هم خیر و شر دارد. استدلالات نمایندگان امپریالیستها در پشت بلندگوهای تبلیغاتی، سبعانه و مملو از تهدید، نفرت و خون است.
تاریخِ تجاربِ تحریمهای اقتصادی تا کنون، نشان داده است، که در درجه اول مردم عادی کشور مورد غضب را قربانی خود می کند. از هم اکنون گرانی در ایران بیداد می کند و کمبود ابزار درمانی پزشکی و دارو در بازار ایران مشهود است. بیماران قلبی بشدت از این کمبودها رنج می برند و به آنها می گویند که این ابزار به عنوان کالاهای دو منظوره در اثر فشار غیر قانونی آمریکا به شرکتهای تولید کننده و تحویل دهنده، به ایران صادر نمی شود. مرگ میلیونها ایرانی برای اوباما و همدستان ایرانی تبارش که آرزوی آمدن وی را به ایران دارند، بی اهمیت است. این اقدامات امپریالیستها، دست جمهوری اسلامی را در سرکوب مبارزان ضد امپریالیست و دموکرات باز می گذارد و به ضرر رشد مبارزه انقلابی مردم میهن ماست. این حساب امپریالیستها که مردم ایران در اثر گرسنگی و فقر و فلاکت به شورش دست زده و سرسپردگان امپریالیست آمریکا را در ایران بر سر کار می آورند، حسابگری ناشیانه ای است که هنوز نفهمیده است، مردم ایران به ذلت سرسپردگی بیگانه تن در نخواهند داد. مردم ایران جز احساس نفرت نسبت به ایرانیان خودفروخته، جاسوس و تروریست احساس دیگری ندارند.
از این گذشته باید روشن کرد که مسئله امپریالیستها در ایران هرگز نابودی افسانه بمب اتمی موهومی ایران نیست. ایران کلید منطقه و گره گاه تضادهای جهان است. کنترل بر ایران کنترل بر یک منطقه مهم راهبردی در جغرافیای سیاسی جهان بوده و غارت منابع بزرگ انرژی را برای ده ها سال آینده برای امپریالیست آمریکا تامین می کند. تنگه هرمز شیر نفت جهان است که آنوقت با اراده امپریالیست آمریکا باز و بسته می شود. حضور آمریکا و سایر امپریالیستها در منطقه، خطری برای امنیت جهان است و امنیت مردم منطقه را تهدید می کند. مسئله بمب اتمی موهومی ایران تنها یک دروغ توجیهی برای تسلط بر منطقه است و سازش جمهوری اسلامی با امپریالیستها از ماهیت اهداف اشغالگرانه و تجاوزکارانه آنها هرگز نخواهد کاست.
حزب کار ایران(توفان) تحریمهای جنایتکارانه اقتصادی علیه ایران را بر ضد مردم ایران، یک کشتار ضد بشری ارزیابی می کند و مسئولیت مستقیم فجایعی که در ایران بروز خواهد کرد را به گردن امپریالیستها و در راسشان امپریالیست آمریکا می گذارد. حزب ما این اقدامات را قویا جنگ افروزانه، ضد بشری و غیر قانونی دانسته آنها محکوم می کند.
حزب ما بر این نظر است که هر ایرانی میهن پرست و بشر دوستی باید بر ضد این تحریمها و جنگ افروزی امپریالیستها بپا خیزد و این اقدامات را بطور روشن با خط کشی با دشمنان مردم ایران و منطقه محکوم کند.
رژیم جمهوری اسلامی یک رژیم ارتجاعی سرمایه داری و مافیائی است که مورد نفرت اکثریت مردم ایران قرار دارد، ولی سرنگونی این رژیم فاسد و جنایتکار وظیفه مردم ایران است و نه قوای متجاوز بیگانه که تنها و تنها منافع غارتگرانه خویش را در نظر داشته و با هدف مستعمره کردن ایران به کشور ما حمله خواهد کرد. امپریالیستها هرگز حامی آزادی و دموکراسی و حقوق بشر نبوده اند. ریاکاری بر پیشانی آنها نوشته است.

حزب کار ایران(توفان)
toufan@toufan.org
www.toufan.org
23/01/2012
Formularende

۱۳۹۰ دی ۲۴, شنبه

پنجمین دانشمند هسته ای ایران ترور شد
ا. م. شیری
۲۲ دی ۱٣۹۰
بگزارش منابع خبری، مصطفی احمدی روشن، یکی دیگر از دانشمندان هسته ای ایران، معاون بازرگانی مرکز هسته ای نطنز و یکی از همکارانش صبح روز چهارشنبه، ۲۱ دی ۱٣۹۰ ترور شدند. یادآوری می شود که ترور این دانشمند جوان، پنجمین مورد از سری ترورهای فعالین عرصه هسته ای ایران طی دو سال گذشته می باشد که منهای یک مورد آن- حادثه ترور نافرجام دکتر فریدون عباسی دوانی- با موفقیت اجرا شده است.
محمد رضا رحیمی، معاون رئیس جمهور ایران، از جمله یکی از اولین مقامات رسمی ایران بود که بلافاصله آمریکا و اسرائیل را مسئول ترور این دانشمند هسته ای دانست.
تا کنون جامعه جهانی (بخوانید آمریکا و متحدانش) و همچنین پادوهای ایرانی آنها ترور این دانشمند ایرانی را محکوم و یا تقبیح کرده اند. دلیل این امر هر چه باشد، طبیعتا هیچ مفهومی جز پشتیبانی و تأئید اقدامات تروریستی ندارد. البته از جامعه جهانی مورد نظر، هیچ انتظاری غیر از این نمی رفت و نمی رود. چرا که ترور، ربودن و سر به نیست کردن فرهیختگان و نخبگان حوزه های علم و فناوری، سیاسی و غیره همواره یکی از اصلی ترین بخش سیاست امپریالیستهای آمریکا و اروپا را تشکیل داده و می دهد. ترور و کشتار در حدود شش هزار نفر از روشنفکران و استادان دانشگاههای عراق در همان سالهای اول اشغال نه ساله این کشور، نمونه مشخص این مدعاست.
صرفنظر از صحت و سقم همه ادعاها و مهتم سازی های مقامات رسمی ایران و همچنین، سکوت «جامعه جهانی» در مورد علل و عوامل این ترور و ترورهای مشابه دیگر، بی تردید، قبل از هر دولت و یا هر گروه تروریستی، قبل از هر سازمان جاسوسی- تروریستی مثل سازمان «سیا» و «موساد»، رژیم جمهوری اسلامی ایران بدلایل روشنی، از جمله، بخاطر علنی کردن نخبگان علمی و فناوری کشور و ناتوانی در تأمین امنیت زندگی آنها، مسئول و پاسخگوی مستقیم همه این ترورها شمرده می شود.
کاربرد متدهای مشابه در ترور مصطفی احمدی روشن و دیگر دانشمندان ایرانی نشان می دهد که بدون همکاری، همدستی و گرادهی عوامل بیگانه، بخصوص، اعضای فراماسونری در میان روحانیت حاکم و نفوذ وابستگان سنتی انگلیس مثل لاریجانی ها در نهادهای سیاسی، نظامی و امنیتی کشور، چنین عملیات تروریستی نمی توانست و نمی تواند به وقوع بپیوندد. به همین سبب، عوامل ترورها را قبل از همه، باید در داخل نهادهای قدرت ایران جستجو کرد نه در جای دیگر.
رژیم جمهوری اسلامی ایران در طول قریب ٣٣ سال سلطه اختاپوسی و چنگ اندازی بر میهن ما، با تحمیل فجایع و مصایب کم سابقه ای بر مردم و کشور ایران و با ترور، کشتار جمعی و تارومار کردن وقیحانه اکثریت عظیم میهندوستان صادق و آزدادیخواهان فرهیخته ایران، توان دفاعی کشور و مردم را در مقابل حملات تبلیغاتی، سیاسی، فرهنگی، تروریستی و احتمالا در آینده، نظامی امپریالیسم جهانی و صهیونیسم بین الملل بشدت تضعیف کرد و راه ورود عوامل بیگانه بر نهادهای قدرت کشور را هموار ساخت.
امروز درست در شرایط اوجگیری فشاریهای تبلیغاتی، سیاسی و اقتصادی ارتجاع امپریالیستی علیه کشور و عامه مردم ایران و درست در شرایطی که رژیم ولایت فقیه مشروعیت خود را در نزد عموم مردم ایران از دست داده است، ترور دانشمندان ایرانی را می توان پیش در آمد تهاجم نظامی استعمارگران غرب بر کشور ما تلقی کرد. در چنین شرایط نگران کننده ای اگر احزاب و سازمانهای ترقیخواه و میهن پرست، نخواهند وظیفه ملی و میهنی خود را درک نموده و نخواهند در اتحاد مستحکم و پایدار با هم در جهت دفع حملات «بشردوستانه» امپریالیسم جهانی برعلیه میهن و مهار زدن به خیره سریهای رژیم جمهوری اسلامی ایران حرکت کنند، لزوما بایستی در انتظار بازگشت ایران به شرایط قبل از انقلاب بهمن سال ۱۳۵۷، یعنی دوره حاکمیت رژیم نواستعماری سابق باشند.